گنجور

شمارهٔ ۹۰۲

خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم
نگاه ناز به دوش برده از هوشم
اسیر عشق توام لب به ناله نگشایم
چو غنچه در بغلم آتش است و خاموشم
به روی کار خود از گریه می دهم آبی
بهار عنبرم از اشک خویش در جوشم
هرگز نشد به ساغر می آشنا لبم
چون جام گل ز خون دل خود لبالم
بی اختیار همچو لب زخم می شود
در وصف تیغ ابرویت از هم جدا لبم
در کام خواهش لب لعل تو جا گرفت
از ساعتی که شد به لبن آشنا لبم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیال ساغر چشم تو کرده مدهوشم
نگاه ناز به دوش برده از هوشم
هوش مصنوعی: علامت خیالی که از چشم تو به دست آمده، مرا به حال بی‌خودی کشانده است و نگاه ناز تو اینقدر تاثیرگذار بوده که همه‌ی هوشیاری‌ام را از من گرفته است.
اسیر عشق توام لب به ناله نگشایم
چو غنچه در بغلم آتش است و خاموشم
هوش مصنوعی: من به عشق تو گرفتار شده‌ام و نمی‌توانم چیزی بگویم. مثل غنچه‌ای که در آغوشم شعله‌ای خاموش وجود دارد.
به روی کار خود از گریه می دهم آبی
بهار عنبرم از اشک خویش در جوشم
هوش مصنوعی: به خاطر کارم، اشک‌هایم را به اینکه از شادابی و طراوت بهار بر اثر گریه می‌ریزم، تشبیه می‌کنم.
هرگز نشد به ساغر می آشنا لبم
چون جام گل ز خون دل خود لبالم
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم با ساغر شراب آشنا شوم، مانند جامی که از خون دل من پر شده است.
بی اختیار همچو لب زخم می شود
در وصف تیغ ابرویت از هم جدا لبم
هوش مصنوعی: بدون اختیار، مانند زخمی بر لب، در توصیف تیغ ابرویت، لب من از هم باز می‌شود.
در کام خواهش لب لعل تو جا گرفت
از ساعتی که شد به لبن آشنا لبم
هوش مصنوعی: از زمانی که لب‌های معشوقه‌ام با شراب آشنا شد، آرزوی نزدیک شدن به آن لب‌ها در دل من نشسته است.