شمارهٔ ۹
نخواهم زان گل رخسار برداری نقابش را
که ترسم گرمی نظاره ای گیرد گلابش را
نسیم امروز با بوی که آمد رو به این وادی
که ماند آغوش حسرت باز هر موج سرابش را
نباشد با رم ما برق را لاف سبک سیری
که آرام رگ خوابست موج اضطرابش را
خبردار دل خود باش در بزم شراب او
نسازی خام سوز از گرمی مجلس کبابش را
دلم بگداخت جویا از خیال شعلهٔ حسنش
ندارد ظرف مینا طاقت زور شرابش را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نخواهم زان گل رخسار برداری نقابش را
که ترسم گرمی نظاره ای گیرد گلابش را
هوش مصنوعی: نمیخواهم از روی چهرهٔ آن گل پردهاش را بردارم، زیرا میترسم که نگاه گرم کسی رنگ گلابی آن را تحت تأثیر قرار دهد.
نسیم امروز با بوی که آمد رو به این وادی
که ماند آغوش حسرت باز هر موج سرابش را
هوش مصنوعی: نسیم امروز با عطر تازهای به این مکان آمده است و یادآور حسرتهایی است که در آغوش خود دارد. هر موج مانند سرابی است که گذشته را زنده میکند.
نباشد با رم ما برق را لاف سبک سیری
که آرام رگ خوابست موج اضطرابش را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که وقتی انسان در آرامش و سکون است، نیازی به بزرگنمایی و خودستایی ندارد. او تاکید میکند که وجود فریبکارانهی آرامش، در حقیقت درونش پر از اضطراب و تنش است. این تضاد باعث میشود که شخص نتواند به درستی به احساسات و نیازهای واقعی خود پی ببرد.
خبردار دل خود باش در بزم شراب او
نسازی خام سوز از گرمی مجلس کبابش را
هوش مصنوعی: مواظب دل خود باش که در مجالس شراب، اگر نتوانی خود را کنترل کنی، آتش عشقش تو را به شدت میسوزاند و از شدت جذابیت آن مجلس، ممکن است سوزش و شعلهور شدن عشق تو را دچار مشکل کند.
دلم بگداخت جویا از خیال شعلهٔ حسنش
ندارد ظرف مینا طاقت زور شرابش را
هوش مصنوعی: دل من به شدت میسوزد، چون نمیتواند زیباییها و جذبههای او را که همچون شعلهای در خیال من میدرخشد، تحمل کند. ظرف مینا نمیتواند ظرفیت پذیرش قدرت و شدت شراب عشق او را داشته باشد.