گنجور

شمارهٔ ۸

بی سرو قدت خاک نشینند چمن‌ها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمن‌ها
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهن‌ها
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
در خاک کف بحر کرم گشت کفن‌ها
هرکس که ترا دید دمی بس که ز خود رفت
در بزم تو بوی خبر آید ز سخن‌ها
آهنگ گلستان چو کند سرو تو از شوق
آیند چو طاووس به پرواز چمن‌ها
بر زلف مزن شانه که محتاج نباشد
دل‌بستگی عاشق مسکین به رسن‌ها
هرکس شده جویا چو تو سرگشتهٔ غربت
اکسیر فراغت شمرد خاک وطن‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی سرو قدت خاک نشینند چمن‌ها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمن‌ها
هوش مصنوعی: بیدادگران از بی‌پناهی و بی‌قدری تو بهره می‌برند و چمن‌ها از غم و درد تو پر شده‌اند، همان‌طور که جگر لاله‌ها به آتش دل تنگی خویش می‌سوزد.
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهن‌ها
هوش مصنوعی: من آرزو می‌کنم که کارم به کسی بیفتد که دو زبان دارد، چرا که مانند غنچه‌ها همه‌ی وجودشان فقط به زبان و گفتار مربوط می‌شود.
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
در خاک کف بحر کرم گشت کفن‌ها
هوش مصنوعی: وقتی باران رحمت از آسمان نازل شد، خاک مثل دامن دریا، پر از نعمت و بخشش شد و زندگی را در خود تجلی بخشید.
هرکس که ترا دید دمی بس که ز خود رفت
در بزم تو بوی خبر آید ز سخن‌ها
هوش مصنوعی: هر کسی که لحظه‌ای تو را ببیند، چنان از خود بی‌خود می‌شود که در آن جمع، خوشبویی خبر از گفت‌وگوها و سخنان تو به مشام می‌رسد.
آهنگ گلستان چو کند سرو تو از شوق
آیند چو طاووس به پرواز چمن‌ها
هوش مصنوعی: وقتی گلستان با زیبایی‌های تو پر شود، شوق و سروری مانند طاووس‌ها به پرواز در می‌آید و همه جا را پر از نشاط و زندگی می‌کند.
بر زلف مزن شانه که محتاج نباشد
دل‌بستگی عاشق مسکین به رسن‌ها
هوش مصنوعی: بر زلف نزن شانه؛ زیرا که دل عاشق بیچاره نیازی به بند و زنجیر ندارد.
هرکس شده جویا چو تو سرگشتهٔ غربت
اکسیر فراغت شمرد خاک وطن‌ها
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند تو در جستجوی حقیقت است و در غربت غمگین شده، می‌تواند خاک وطنش را به عنوان داروی آرامش در نظر بگیرد.