گنجور

شمارهٔ ۸۹۱

سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم
صیقل آیینهٔ خورشید شد خاکسترم
در خیالم بسکه شب هر دم به رنگی آمدی
می توان صد رنگ گل رفتن ز روی بسترم
از پی هم می رود دور از وصال او سرشک
همچو فوج آهوی رم کرده از چشم ترم
چون شوم محوت نیاید از من، می شود
پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم
صیقل آیینهٔ خورشید شد خاکسترم
هوش مصنوعی: من با درخشندگی آتش عشق سوختم تا این که وجودم نورانی و همچون آینهٔ خورشید شد و اکنون فقط خاکسترم باقی مانده است.
در خیالم بسکه شب هر دم به رنگی آمدی
می توان صد رنگ گل رفتن ز روی بسترم
هوش مصنوعی: در خواب و خیال من هر لحظه تو به شکلی جدید و زیبا ظاهر می‌شوی، به‌طوری که می‌توانم تصور کنم صدها رنگ و زیبایی از گل‌ها از روی بستر من عبور می‌کنند.
از پی هم می رود دور از وصال او سرشک
همچو فوج آهوی رم کرده از چشم ترم
هوش مصنوعی: دور از دیدار او، اشک‌هایم بی‌وقفه سرازیر می‌شوند، مانند گروهی از آهوهای هراسان که از چشمانم جاری می‌شوند.
چون شوم محوت نیاید از من، می شود
پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم
هوش مصنوعی: وقتی در عشق تو غرق شوم، دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند و حیرتم مثل آئینه‌ای می‌شود که جوهر وجودی‌ام را نشان می‌دهد.