گنجور

شمارهٔ ۸۹۲

یک‌رنگ بی‌خودی شده از خود بریده‌ام
با وحشت آرمیده‌ام از بس رمیده‌ام
عرش برین مقام من از فیض بی‌خودی است
از خویش رفته‌رفته به جایی رسیده‌ام
چون سایه در ره تو به خاک اوفتاده‌ام
گرد ره فنا شده رنگ پریده‌ام
سر مگوی پرده‌دری‌های غنچه را
جویا هزار بار ز بلبل شنیده‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک‌رنگ بی‌خودی شده از خود بریده‌ام
با وحشت آرمیده‌ام از بس رمیده‌ام
هوش مصنوعی: به یک حالت سکون و آرامش رسیده‌ام که دیگر به خودم فکر نمی‌کنم و از خودم فاصله گرفته‌ام. به قدری دچار اضطراب و فرار شده‌ام که حالا در این وضعیت ترس و نگرانی مستقر شده‌ام.
عرش برین مقام من از فیض بی‌خودی است
از خویش رفته‌رفته به جایی رسیده‌ام
هوش مصنوعی: مقام والای من به دلیل بی‌خود شدن و دور شدن از خودم به دست آمده است و به تدریج به این جایگاه رسیده‌ام.
چون سایه در ره تو به خاک اوفتاده‌ام
گرد ره فنا شده رنگ پریده‌ام
هوش مصنوعی: من مانند سایه‌ای در مسیر تو افتاده‌ام و به خاطر فانی بودن و گذرایی زندگی، رنگ و رویی ندارم.
سر مگوی پرده‌دری‌های غنچه را
جویا هزار بار ز بلبل شنیده‌ام
هوش مصنوعی: از شکوفه‌ها نپرسید که چه رازهایی درباره پرده‌دری‌هایشان دارند، چون که هزار بار از زبان بلبل این نکات را شنیده‌ام.