گنجور

شمارهٔ ۸۸۹

زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم
که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم
چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران
که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم
بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی
نگین دان چشم پرخونی شود از پهلوی نامم
بجسم نازکش ترسم که سنگینی کند جویا
قبا از نکهت گل گر کند در بر گل اندامم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم
که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند کسی از حال من باخبر شود، در حالی که معشوقه خودخواه من باعث شده است که پیام‌آور، زبانش بند آمده و نتواند ناله‌های من را برساند؟
چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران
که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم
هوش مصنوعی: در شب جدایی، اشک‌های من به اندازه‌ای سیل‌آساست که انگار طوفانی به پا کرده است. این اشک‌ها به اندازه‌ای فراوانند که نمی‌دانم چه بگویم و فقط با تعجب به لب بام خود نگاه می‌کنم.
بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی
نگین دان چشم پرخونی شود از پهلوی نامم
هوش مصنوعی: با حسرت زندگی‌ام را سپری می‌کنم، چون دور از دوستی شیرین و گران‌قیمت هستم، چشمانم از غم و اندوه به شدت خونین شده و نامم از غم فراقش در دل پر درد است.
بجسم نازکش ترسم که سنگینی کند جویا
قبا از نکهت گل گر کند در بر گل اندامم
هوش مصنوعی: من از این می‌ترسم که بدن نازک و لطیفم سنگین شود، به خاطر اینکه وقتی گردن نازکم را از عطر گل به خود بپیچم، ممکن است این زیبایی به من آسیب بزند.