گنجور

شمارهٔ ۸۸۸

بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم
در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم
چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب
گام اول پای در دامان منزل داشتیم
یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم
چشم بر در، پای در گل، دست بر دل داشتیم
یک نفس دل بر ما غافل از دنیا نبود
این فلاطون را عبث در فکر باطل داشتیم
از خیال ابرو و رخسار او شب تا سحر
سیر ماه نو به روی بدر کامل داشتیم
سالها در کویش از زاینده رود چشم تر
همچو سرو جویباری پای در گل داشتیم
با لب هر زخم جویا ما شهادت کشتگان
خندهٔ قهقه به ضرب دست قاتل داشتیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم
در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم
هوش مصنوعی: بی تو، به خاطر غم و اندوهی که بر دل ما سنگینی می‌کرد، چهره‌مان غمگین و افسرده شده بود و در کنار اشک‌های حسرت، یاد و عشق تو را مانند گل در دل محفوظ داشتیم.
چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب
گام اول پای در دامان منزل داشتیم
هوش مصنوعی: وقتی که از خودمان فاصله گرفتیم و به دنبال هدفی رفتیم، مانند حبابی بودیم که در گام اول در دامان منزل قرار داشتیم.
یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم
چشم بر در، پای در گل، دست بر دل داشتیم
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی که وقتی به سوی محبوب می‌رفتیم، چشممان به در بود و پاهایمان در گل فرو رفته بود و دل‌مان پر از احساس بود.
یک نفس دل بر ما غافل از دنیا نبود
این فلاطون را عبث در فکر باطل داشتیم
هوش مصنوعی: ما همیشه به دل خود توجه داشتیم و غافل از دنیا بودیم، در حالی که به نظر می‌رسید که این فلسفه‌دان عملاً درگیر افکاری بیهوده و بی‌فایده است.
از خیال ابرو و رخسار او شب تا سحر
سیر ماه نو به روی بدر کامل داشتیم
هوش مصنوعی: تا سحرگاه، به خاطر زیبایی ابرو و چهره او، به تماشای ماه نو بر روی ماه کامل نشسته بودیم.
سالها در کویش از زاینده رود چشم تر
همچو سرو جویباری پای در گل داشتیم
هوش مصنوعی: سال‌ها در کوی تو، با چشمانی پر از اشک و مانند درخت سرو، در کنار جویبار، پا در گل و لای بودیم.
با لب هر زخم جویا ما شهادت کشتگان
خندهٔ قهقه به ضرب دست قاتل داشتیم
هوش مصنوعی: ما با زبان زخم‌های خود، از قربانیان صحبت می‌کنیم و در حالی که به ضربات قاتل می‌خندیم، گویی به یاد آن‌ها شهادت می‌دهیم.