شمارهٔ ۸۷۶
افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم
مجنون تو لیلی وش و دیوانهٔ خویشم
از روز سیه اهل هنر شکوه ندارد
یاقوت صفت شمع طربخانهٔ خویشم
از آتش سودای تو چون کرم شب افروز
هر شام چراغ خود و پروانهٔ خویشم
بگذشت چو گل موج طربناکی ام از سر
طوفانی ترخندهٔ مستانهٔ خویشم
حال دلم از من ز چه پرسی که چو جویا
عمریست که یار تو و بیگانهٔ خویشم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم
مجنون تو لیلی وش و دیوانهٔ خویشم
هوش مصنوعی: عشق من به شدت شعلهور است و به شمعی شبیهام که پروانهاش هستم. تو لیلایی زیبا هستی و من دیوانه و مجنون تو هستم.
از روز سیه اهل هنر شکوه ندارد
یاقوت صفت شمع طربخانهٔ خویشم
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و بد، هنرمندان از حال خود شکایت نمیکنند، مانند یاقوتی که در شمعی در خانه شادی میدرخشد.
از آتش سودای تو چون کرم شب افروز
هر شام چراغ خود و پروانهٔ خویشم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو مانند یک کرم شبتاب هر شب روشناییام را با چراغ خود میسازم و مانند یک پروانه در اطراف آن میچرخم.
بگذشت چو گل موج طربناکی ام از سر
طوفانی ترخندهٔ مستانهٔ خویشم
هوش مصنوعی: گذشتن من مانند گلی است که در حال نواختن موسیقی شاداب و سرمستکنندهای، تحت تأثیر طوفانی شدید و خندهای مستانه قرار دارد.
حال دلم از من ز چه پرسی که چو جویا
عمریست که یار تو و بیگانهٔ خویشم
هوش مصنوعی: دل من حال خوشی ندارد و نیازی نیست از من بپرسی چرا؛ زیرا سالهاست که تنها یار تو هستم و از خودم بیخبرم.