گنجور

شمارهٔ ۸۷۲

من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم
پرتو شمع است چون فانوس گرد دامنم
نیست دمسازی ترا مانند من ای عندلیب
یا تویی هنگامه رنگین ساز گلشن یا منم
درمندی خوی بد را می کند زایل ز طبع
می شود از فیض عشق آخر پری اهریمنم
من که می سوزد دلم در یاد شمع عارضی
نیست غیر از نور چون فانوس در پیراهنم
گر خدا ناکرده بگریزم ز دست انداز عشق
جز دهان اژدها جویا مبادا مامنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم
پرتو شمع است چون فانوس گرد دامنم
هوش مصنوعی: من که از زیبایی و نورانیتم به خود می بالم و حسادت نخل‌های بلند را دارم، مانند شمعی هستم که نورش دور و برش را روشن کرده است.
نیست دمسازی ترا مانند من ای عندلیب
یا تویی هنگامه رنگین ساز گلشن یا منم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند من نمی‌تواند با تو هماهنگ باشد، ای پرنده خوش‌آواز. آیا تویی که زیبایی و شادابی باغ را به ارمغان می‌آوری یا اینکه من هستم؟
درمندی خوی بد را می کند زایل ز طبع
می شود از فیض عشق آخر پری اهریمنم
هوش مصنوعی: شخصی که دارای ثروت و توانایی است، با عشق و محبت می‌تواند ویژگی‌های منفی خود را کنار بگذارد و به سوی خوبی‌ها و لطافت‌ها حرکت کند. در نهایت، در اثر این تغییر و تحول، از صفات بد خود رهایی می‌یابد.
من که می سوزد دلم در یاد شمع عارضی
نیست غیر از نور چون فانوس در پیراهنم
هوش مصنوعی: دل من در یاد شمع می‌سوزد و هیچ چیزی به جز نور ندارم، مانند نوری که در لابه‌لای پیراهنم می‌درخشد.
گر خدا ناکرده بگریزم ز دست انداز عشق
جز دهان اژدها جویا مبادا مامنم
هوش مصنوعی: اگر به هر دلیلی از عشق فرار کنم، بهتر است به دام اژدها بیفتم و در مکانی امن نباشم.