شمارهٔ ۸۷۱
از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم
تر شد از اشک پشیمانی همانا دامنم
سر ز بار منت احسان نیارم راست کرد
لطف یاران طوق سنگینی شده بر گردنم
بسکه کاهیدم ز درد عشق چون گرد عبیر
کرده پنهان ضعف تن در پردهٔ پیراهنم
در خیال آن سر مژگان ز بس بگداختم
همچو ماهی استخوان خارییست پنهان در تنم
دامنی بر آتشم جویا زند هر برگ گل
سوز عشق او یکی صد شد ز سیر گلشنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم
تر شد از اشک پشیمانی همانا دامنم
هوش مصنوعی: به خاطر غرورم به گناههای زیادی گرفتار شدم و حالا که اشکهای پشیمانیام جاری شده، احساس میکنم که دامنم به آنها آغشته شده است.
سر ز بار منت احسان نیارم راست کرد
لطف یاران طوق سنگینی شده بر گردنم
هوش مصنوعی: من به خاطر بزرگوری و احسان دوستانم سر به زیر نمیآورم، زیرا لطف آنها بر گردنم سنگینی میکند.
بسکه کاهیدم ز درد عشق چون گرد عبیر
کرده پنهان ضعف تن در پردهٔ پیراهنم
هوش مصنوعی: من از درد عشق آنقدر رنجیدهام که مانند گرد عطر، ضعف و ناتوانیام در زیر لباس پنهان شده است.
در خیال آن سر مژگان ز بس بگداختم
همچو ماهی استخوان خارییست پنهان در تنم
هوش مصنوعی: به خاطر خیال آن چشمان زیبا، به شدت در درونم دچار درد و رنج شدهام، مانند ماهیای که استخوانی تیز و پنهان در بدنش وجود دارد و همواره باعث ناراحتیاش میشود.
دامنی بر آتشم جویا زند هر برگ گل
سوز عشق او یکی صد شد ز سیر گلشنم
هوش مصنوعی: هر برگ گلی که بر دامن آتش من میافتد، نشان از عشق او دارد که سوزاننده است و از هر یک از این گلها، احساسات و دردهای من به صد برابر میرسد.