گنجور

شمارهٔ ۸۷۰

ما منت مرهم به جراحت نپسندیم
بر زخم جگر سوختهٔ داغ تو بندیم
چون غنچه بود خرمی ما ز غم عشق
تا دل به ره دوست نبازیم، نخندیم
سوزیم گه دیدن اغیار به رویت
در دفع گزند نظر بد چو سپندیم
ماییم که با دیدهٔ دایم نظرباز
از حلقهٔ بگوشان خم زلف کمندیم
از پستی ما رتیهٔ اقبال فزونست
ما خاک نشین غم آن سرو بلندیم
افسوس که لخت جگر چند ز مژگان
امشب بمراد دل جویا نفکندیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما منت مرهم به جراحت نپسندیم
بر زخم جگر سوختهٔ داغ تو بندیم
هوش مصنوعی: ما از اینکه به زخم‌هایمان مرهم بزنند، راضی نیستیم و تنها بر زخم دل‌هایی که به خاطر تو سوزانده شده، دیگر نمی‌توانیم غصه بخوریم.
چون غنچه بود خرمی ما ز غم عشق
تا دل به ره دوست نبازیم، نخندیم
هوش مصنوعی: ما در دوران جوانی و شادابی مانند غنچه‌ای هستیم که از غم عشق بی‌خبر است. تا زمانی که دل‌مان را به عشق واقعی نسپاریم، نباید بخندیم.
سوزیم گه دیدن اغیار به رویت
در دفع گزند نظر بد چو سپندیم
هوش مصنوعی: ما هنگام دیدن دیگری به چهره‌ات می‌سوزیم و از آسیب چشم‌زخم دوری می‌جوئیم، مثل سپند که برای حفاظت از بدی‌ها استفاده می‌شود.
ماییم که با دیدهٔ دایم نظرباز
از حلقهٔ بگوشان خم زلف کمندیم
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که همیشه با چشم باز به نظاره می‌نشینیم و از دایرهٔ گوش‌های شنوا، به زلف‌های خمیده و زیبای خود قید و بندی می‌زنیم.
از پستی ما رتیهٔ اقبال فزونست
ما خاک نشین غم آن سرو بلندیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر مشکلات و نداشتن موقعیت اجتماعی کم‌ارزش هستیم، در حالی که شانس و اقبال بیشتر از ما برخوردار است. ما انسان‌های عادی و خاکی هستیم که غم و اندوهی مانند غم یک درخت بلند و زیبا داریم.
افسوس که لخت جگر چند ز مژگان
امشب بمراد دل جویا نفکندیم
هوش مصنوعی: متأسفانه، امروز شب نتوانستیم دل‌تنگی‌هایمان را با اشک‌های چشمانمان بیان کنیم و از این موضوع بسیار ناراحتیم.