گنجور

شمارهٔ ۸۶۷

دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام
چون طفل غنچه خونه دل خود مکیده ام
چندان نهان به زیر غبار غمم که گرد
بر بام و در نشسته ز رنگ پریده ام
مستغنی از لباس بود دوش همتم
آن جامه ام بس است که از خود بریده ام
یک گوش کر شدم چو صدف پای تا بسر
از خلق ناشنیدنی از بس شنیده ام
دست مرا جدا زگریبان مکن خیال!‏
چون گل یکیست پنجه و جیب دریده ام
غافل مشو ز من که جگر گوشهٔ دلم
جویا سرشک از سر مژگان چکیده ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست هوس زنعمت دنیا کشیده ام
چون طفل غنچه خونه دل خود مکیده ام
هوش مصنوعی: من از لذت‌های دنیوی دست کشیده‌ام، مانند کودکانی که از گل‌ها شهد و زیبایی را می‌مکند و به آرامش دل می‌رسند.
چندان نهان به زیر غبار غمم که گرد
بر بام و در نشسته ز رنگ پریده ام
هوش مصنوعی: من آنقدر در غم و اندوهم پنهان نیستم که از غبار آن، رنگ و روی من زرد و پریده شده و غبار بر در و دیوار زندگی‌ام نشسته است.
مستغنی از لباس بود دوش همتم
آن جامه ام بس است که از خود بریده ام
هوش مصنوعی: دیروز از قید و بندها رها بودم و نیازی به لباس‌های ظاهری نداشتم، زیرا برای من، همان حالتی که در آن هستم کافی است و به نوعی از خودم جدا شدم.
یک گوش کر شدم چو صدف پای تا بسر
از خلق ناشنیدنی از بس شنیده ام
هوش مصنوعی: من مانند یک صدف شدم که یک گوشش کر شده است، چرا که از شدت شنیدن از دیگران، دیگر نمی‌توانم صدای آن‌ها را بشنوم.
دست مرا جدا زگریبان مکن خیال!‏
چون گل یکیست پنجه و جیب دریده ام
هوش مصنوعی: ای خیال! دستم را از یقه‌ام جدا نکن! من مثل گلی هستم که با وجود اینکه دستانم را از جیبم بیرون آورده‌ام، هنوز یکی هستم.
غافل مشو ز من که جگر گوشهٔ دلم
جویا سرشک از سر مژگان چکیده ام
هوش مصنوعی: هرگز فراموش نکن که من چقدر برایت مهم هستم؛ چون از دل و جان خواهم ناله کرد و اشک‌هایم به خاطر تو سرازیر شده است.