گنجور

شمارهٔ ۸۶۳

به جز سر جوش می عقل‌آفرینی چون نمی‌دانم
خم میخانه را کمتر ز افلاطون نمی‌دانم
چه لاف همسری با قامت او می‌زنی ای سرو
به پیش مصرع قدش ترا موزون نمی‌دانم
ز پهلوی دلم هر قطره‌اش شور دگر دارد
سرشک دیدهٔ تر را کم از جیحون نمی‌دانم
ز بس سرگشته‌ام، در وادی آوارگی خود را
کم از مجنون ندانم گر به از مجنون نمی‌دانم
حرامم باد سیر این چمن بی‌روی او جویا
اگر هر غنچهٔ گل را دلی پرخون نمی‌دانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جز سر جوش می عقل‌آفرینی چون نمی‌دانم
خم میخانه را کمتر ز افلاطون نمی‌دانم
هوش مصنوعی: جز سرمست‌کردن و به فکر عقل و خرد نیندیشیدن، من هیچ نمی‌دانم. خم میخانه را نمی‌توانم کمتر از تعالیم افلاطون ارزشمند بدانم.
چه لاف همسری با قامت او می‌زنی ای سرو
به پیش مصرع قدش ترا موزون نمی‌دانم
هوش مصنوعی: ای سرو، تو با قامت زیبا و دلربایت، چقدر از همسری با تو سخن می‌گویی! من نمی‌توانم قد تو را با هیچ چیزی هماهنگ و موزون بشمارم.
ز پهلوی دلم هر قطره‌اش شور دگر دارد
سرشک دیدهٔ تر را کم از جیحون نمی‌دانم
هوش مصنوعی: از کنار دل من هر قطره عاطفه‌ام شور و حرارت خاصی دارد و اشک چشم‌های ترم را به اندازه‌ای بزرگ و پرآب می‌بینم که کمتر از جیحون نیست.
ز بس سرگشته‌ام، در وادی آوارگی خود را
کم از مجنون ندانم گر به از مجنون نمی‌دانم
هوش مصنوعی: به خاطر سرگشتگی زیادی که دارم و شرایط آوارگی که در آن هستم، خود را کم از مجنون نمی‌بینم، اگر هم از او بهتر نباشم.
حرامم باد سیر این چمن بی‌روی او جویا
اگر هر غنچهٔ گل را دلی پرخون نمی‌دانم
هوش مصنوعی: لباس دلم را به رنگ غم تن کرده‌ام، چرا که بدون دیدن چهره محبوبم، هیچ‌‌یک از گل‌های این باغ برایم قابل تحمل نیست. اگر هر غنچه‌ٔ گلی را به عنوان یادآور دلی پر از درد و اندوه نشناسم، خود را حرام‌زاده می‌دانم.