شمارهٔ ۸۵
رخی زآتش می رشک ایمن ست ترا
چراغ بزم ز روی تو روشن است ترا
به پیچ و تاب اگر تن دهی چو جوهر تیغ
همیشه پشت به دیوار آهن است ترا
به زور پستی فطرت فتاده ای به زمین
فراز عرش وگرنه نشیمن است ترا
تهی ز خویش شدی گرچو کسوت فانوس
فروغ شمع غباری به دامن است ترا
ز ما و من بگذر تا زمن شوی جویا
ز من نه ای تو اگر کار با من است ترا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخی زآتش می رشک ایمن ست ترا
چراغ بزم ز روی تو روشن است ترا
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آتش است و من به تو حسادت میورزم. نور بزم ما به خاطر زیبایی تو روشن است.
به پیچ و تاب اگر تن دهی چو جوهر تیغ
همیشه پشت به دیوار آهن است ترا
هوش مصنوعی: اگر به پیچ و خمهای زندگی تسلیم شوی، مانند تیغی که همیشه از پشت به دیوار آهنی میچسبد، در نهایت به موقعیت ضعیفی دچار خواهی شد.
به زور پستی فطرت فتاده ای به زمین
فراز عرش وگرنه نشیمن است ترا
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و پستی فطرت، به زمین افتادهای، در حالی که شایستهی نشستن در عرش هستی و در واقع، جایگاه تو در اوج و بلندی است.
تهی ز خویش شدی گرچو کسوت فانوس
فروغ شمع غباری به دامن است ترا
هوش مصنوعی: اگر خود را از درون خالی کنی، حتی اگر مانند فانوس نورانی باشی، باز هم غباری از خاموشی و تاریکی بر دامن تو خواهد نشسته است.
ز ما و من بگذر تا زمن شوی جویا
ز من نه ای تو اگر کار با من است ترا
هوش مصنوعی: برای رسیدن به معرفت و شناخت واقعی، از تفکرات و خواستههای فردی عبور کن. اگر واقعاً به من اهمیت نمیدهی و فقط به دنبال خودت هستی، کار ما با هم نخواهد بود.

جویای تبریزی