شمارهٔ ۸۴
افزود عشق قدر دل دردناک را
اکسیر درد کرده زر این مشت خاک را
از آفتاب روز جزا فیض بیخودی
آسوده کرد سایه نشینان تاک را
مهمان نواز باش و برای خدا مکن
آلودهٔ هزار گنه جان پاک را
عشقش چنان نهفته بماند که دست شوق
در جیب صبر ریخته گلهای چاک را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افزود عشق قدر دل دردناک را
اکسیر درد کرده زر این مشت خاک را
هوش مصنوعی: عشق باعث شده است که ارزش دل غمگین بیشتر شود و این خاکی که در دست داریم به گونهای باارزشتر از طلا به نظر برسد.
از آفتاب روز جزا فیض بیخودی
آسوده کرد سایه نشینان تاک را
هوش مصنوعی: در روز قیامت، نور آفتاب باعث راحتی و آسودگی سایهنشینان تاک میشود و به آنها فیضی از حالت بیخودی و آرامش میبخشد.
مهمان نواز باش و برای خدا مکن
آلودهٔ هزار گنه جان پاک را
هوش مصنوعی: به مهمانی دیگران خوشآمد بگو و در این راستا غیر از نیکی عمل نکن که باعث نشود روح پاکت تحت تأثیر گناهان قرار گیرد.
عشقش چنان نهفته بماند که دست شوق
در جیب صبر ریخته گلهای چاک را
هوش مصنوعی: عشقی که در دل نهفته مانده، به گونهای است که آرزو و اشتیاق به آن، با صبر در هم آمیخته و گلی که در وجودش وجود دارد، به آرامی پنهان است.

جویای تبریزی