گنجور

شمارهٔ ۸۰

حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را
دل دید و پسندیدهٔ خط را
چندین چه زنی آب طراوت به رخ از می
بیدار مکن سیزهٔ خوابیدهٔ خط را
هرچند به رنگینی لعل تو فزاید
دیدن نتوانم لب پوشیدهٔ خط را
عزم سفری در دلش افتاده که برزد
حسنت به میان دامن برچیدهٔ خط را
گوید که شکست همه از پهلوی حسن است
جویا بشنو معنی پیچیدهٔ خط را
بود خطر زبداندیشی اول اعدا را
رسد شکست نخستین زموج دریا را
بجز زبان که به تحریک او لبت بگشود
کلید قفل ندیده است کس معما را
به آرزوی بر و ناف او دلم خوش بود
خدا علاج کند شوخی تمنا را
ز ناله های نهانی دلم تسلی بود
کنون چه چاره کنم خامشی رسوا را
دمی که شد رم ماگرم دشت پیمایی
به چشم مور نهان ساختیم صحرا را
به خاک کوی تو نقشم نشسته است درست
ز دست چون اثر داغ کی دهم جا را
امید هست که جویا چو شانه دست به دست
به چنگ آورم آن طرهٔ سمنسا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را
دل دید و پسندیدهٔ خط را
هوش مصنوعی: دل در جستجوی زیبایی و ظرافت در موهای تو است و از هر پیچ و تاب آن حیرت‌زده شده، به خطوطی که بر چهره‌ات نقش بسته توجه دارد و آن را به دل‌خواه پذیرفته است.
چندین چه زنی آب طراوت به رخ از می
بیدار مکن سیزهٔ خوابیدهٔ خط را
هوش مصنوعی: چند بار می‌خوای با آب تازگی روی صورتت بپاشی؟ نکن، خواب سیزه‌ای که در خط چهره‌ات خوابیده رو بیدار نکن.
هرچند به رنگینی لعل تو فزاید
دیدن نتوانم لب پوشیدهٔ خط را
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی و جذابیت لعل تو افزایش می‌یابد، اما من نمی‌توانم آن لب‌هایی را که با خط پوشیده شده، ببینم.
عزم سفری در دلش افتاده که برزد
حسنت به میان دامن برچیدهٔ خط را
هوش مصنوعی: شخصی در دل تصمیم سفر به جایی را گرفته است، جایی که زیبایی و جذابیت تو را به تصویر کشیده و خط و نشان‌هایی از آن زیبایی در دامن طبیعت وجود دارد.
گوید که شکست همه از پهلوی حسن است
جویا بشنو معنی پیچیدهٔ خط را
هوش مصنوعی: او می‌گوید که تمام مشکلات و نارسایی‌ها به خاطر رفتار حسن است. پس بیا و مفهوم پیچیدهٔ این پیام را درک کن.
بود خطر زبداندیشی اول اعدا را
رسد شکست نخستین زموج دریا را
هوش مصنوعی: خطر ناشی از اندیشه‌های تندرو، باعث شکست نخستین دشمنان می‌شود، مانند اینکه نخستین امواج دریا به تلاطم می‌افتند.
بجز زبان که به تحریک او لبت بگشود
کلید قفل ندیده است کس معما را
هوش مصنوعی: جز زبان که به خواست او لب‌هایش باز شده، هیچ‌کس قفل معما را نمی‌تواند بگشاید.
به آرزوی بر و ناف او دلم خوش بود
خدا علاج کند شوخی تمنا را
هوش مصنوعی: من به آرزوی زیبایی و ویژگی‌های او خوشحال هستم، امیدوارم خداوند طرز فکر و خواسته‌های بی‌جا را درمان کند.
ز ناله های نهانی دلم تسلی بود
کنون چه چاره کنم خامشی رسوا را
هوش مصنوعی: از ناله‌های پنهانی دلم آرامش می‌گرفتم، حالا چه کنم با خاموشی‌ای که مرا رسوا می‌کند؟
دمی که شد رم ماگرم دشت پیمایی
به چشم مور نهان ساختیم صحرا را
هوش مصنوعی: زمانی که از عشق و شور و شوق ما خبر شد، به مانند مورچه‌ای در خفا، تمام وسعت دشت را از دید پنهان کردیم.
به خاک کوی تو نقشم نشسته است درست
ز دست چون اثر داغ کی دهم جا را
هوش مصنوعی: در خاک کوی تو، نشانه‌ها و ردپای من به دقت ثبت شده‌اند. من به خاطر از دست رفتن آن عشق، مانند اثری از سوختگی، در این مکان جاودانه مانده‌ام.
امید هست که جویا چو شانه دست به دست
به چنگ آورم آن طرهٔ سمنسا را
هوش مصنوعی: امید دارم که چون جویا، با تلاشی مشتاقانه و دست در دست کسی، آن موی زیبا را به چنگ بیاورم.