شمارهٔ ۷۱۰
ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر
از چه در کامم چو طفل غنچه شد خوناب شیر
آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه
هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر
پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت
می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر
تا برات روزی ام بر ما در ایام شد
غنچه آسا گشت در پستان او خوناب شیر
این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است
من ز طفلی خورده ام در ساغر گرداب شیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر
از چه در کامم چو طفل غنچه شد خوناب شیر
هوش مصنوعی: ای که لطف و مرحمت تو به اندازهای است که خون شیر ناب در وجودم جریان دارد، چرا مانند یک طفل که غنچهای را در کام دارد، زندگیام به درد و رنج تبدیل شده است؟
آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه
هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر
هوش مصنوعی: یاد تو بر دلم سنگینی میکند و این احساس سرد باعث شده که به یاد تو در روزهای طلایی، همچون ماهی در ساغر نور خورشید، دچار اندوه شوم.
پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت
می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر
هوش مصنوعی: قبل از این، اگر ما در زمانهای گذشته از فواید شیر آب بهرهمند میشدیم، حالا در دور و بر ما افرادی هستند که تشنهاند و به دنبال آب میباشند.
تا برات روزی ام بر ما در ایام شد
غنچه آسا گشت در پستان او خوناب شیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزی من به ما رسید، مانند غنچهای در دامن او، شیرین و لطیف شدم و در وجودم نیکویی و برکت جاری شد.
این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است
من ز طفلی خورده ام در ساغر گرداب شیر
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به یادآوری تجربیات و گذشته خود میپردازد، طوری که نشان میدهد از دوران کودکی تحت تأثیر و تاثیرات خاصی قرار گرفته و به نوعی به آغوش زندگی و چالشهای آن کشیده شده است. او به زیبایی و جذابیت زندگی اشاره میکند که همچون ساغری پر از شیر، او را به خود جلب کرده و در دنیای پیچیده و شیرین زندگی غوطهور ساخته است.

جویای تبریزی