گنجور

شمارهٔ ۷۱۱

فصل بهاران شده ساغر بگیر
از بط می خون کبوتر بگیر
زین رخ چشمی که ترا داده اند
خرده به گل نکته به عبهر بگیر
دامن گلچین ز شفق شد افق
کام دل از بادهٔ احمر بگیر
ساغر خورشید گرفته است ابر
از کف ساقی قدح زر بگیر
با کف خالی ز عمل روز حشر
جهد کن و دامن حیدر بگیر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فصل بهاران شده ساغر بگیر
از بط می خون کبوتر بگیر
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده است، بگذار نوشیدنی را از بط بگیریم و از خون کبوتر نیز بهره‌مند شویم.
زین رخ چشمی که ترا داده اند
خرده به گل نکته به عبهر بگیر
هوش مصنوعی: از این چهره‌ای که برای تو ایجاد شده، اگر نکته‌ای منفی وجود دارد، آن را به گونه‌ای زیبا و هنرمندانه بیان کن.
دامن گلچین ز شفق شد افق
کام دل از بادهٔ احمر بگیر
هوش مصنوعی: گلچین دست خود را از سحرگاه به قوس افق می‌بخشد و دل را با بادهٔ سرخ لبریز کن.
ساغر خورشید گرفته است ابر
از کف ساقی قدح زر بگیر
هوش مصنوعی: ابر خورشید را گرفته و آن را پنهان کرده است، پس جام طلایی را از دست ساقی بگیر.
با کف خالی ز عمل روز حشر
جهد کن و دامن حیدر بگیر
هوش مصنوعی: در روز حساب، با دست خالی از کارهای نیک تلاش کن و از حضرت علی (ع) کمک بگیر.