گنجور

شمارهٔ ۷۰۰

اشتیاقم جام می را جان تصور می کند
هر خمی را چشمهٔ حیوان تصور می کند
در غم عشق آنکه دندان بر جگر افشرده است
خون دل را نعمت الوان تصور می کند
آنکه باشد مستی اش از ساغر سرجوش غم
چشم گریان را لب خندان تصور می کند
هر که کوشد در سرای تن پی تکریم جان
صاحب این خانه را مهمان تصور می کند
هر کرا با عالم ارواح باشد نسبتی
تنگنای چشم را زندان تصور می کند
هر که چون مجنون ما در کار از خود رفتن است
دشت را سیل سبک جولان تصور می کند
هر که تن داده است چون جویا بتسلیم و رضا
دردها را نوعی از درمان تصور می کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشتیاقم جام می را جان تصور می کند
هر خمی را چشمهٔ حیوان تصور می کند
هوش مصنوعی: علاقه‌ام به نوشیدن می، جانم را به تصویر می‌کشد و هر خمیدگی را همچون چشمه‌ای از زندگی و حیات می‌بیند.
در غم عشق آنکه دندان بر جگر افشرده است
خون دل را نعمت الوان تصور می کند
هوش مصنوعی: کسی که در غم عشق دندانش را بر جگرش فشار می‌دهد، خون دل را مانند نعمت‌های رنگارنگ می‌بیند.
آنکه باشد مستی اش از ساغر سرجوش غم
چشم گریان را لب خندان تصور می کند
هوش مصنوعی: کسی که از نوشیدن مشروبات مست شده است، اشک‌های غم انگیز را با لبخند و شادی اشتباه می‌گیرد.
هر که کوشد در سرای تن پی تکریم جان
صاحب این خانه را مهمان تصور می کند
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا به دنبال ارزش نهادن به روح خود باشد، به نوعی مهمان شخصیت واقعی و اصلی خود را در نظر می‌گیرد.
هر کرا با عالم ارواح باشد نسبتی
تنگنای چشم را زندان تصور می کند
هوش مصنوعی: هر کسی که با عالم ارواح ارتباطی داشته باشد، به طور طبیعی محدودیت‌های دنیایی و محسوسات را همچون زندان تصور می‌کند.
هر که چون مجنون ما در کار از خود رفتن است
دشت را سیل سبک جولان تصور می کند
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند مجنون ما دیوانه‌وار از خود بی‌خود شده باشد، دشت را مانند سیلی سبک و پرجنب‌وجوش تصور می‌کند.
هر که تن داده است چون جویا بتسلیم و رضا
دردها را نوعی از درمان تصور می کند
هوش مصنوعی: هرکسی که به سرنوشت خود راضی باشد و تسلیم باشد، دردها و مشکلات زندگی را به نوعی درمان می‌داند.