گنجور

شمارهٔ ۶۸۲

دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی خیزد
دلی هرگز کس آسان از سر جان بر نمی خیزد
کنم زنجیر خالی از در پرپیچ و تاب خود
چو من دیوانه ای در روزگاران بر نمی خیزد
چنان افتاده ایم از پا که فردای قیامت هم
غبار از تربت ما خاکساران بر نمی خیزد
دلی سالم نجست از صیدگاه ترک چشم او
بلی افتادهٔ آن تیر مژگان بر نمی خیزد
ز بس خاکش سریشم اختلاط افتاده با سرها
جبین از سجدهٔ درگاه جانان بر نمی خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از مهر می و معشوقم آسان بر نمی خیزد
دلی هرگز کس آسان از سر جان بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: دل من به سادگی از عشق می و معشوقم جدا نمی‌شود و هیچ دلی به راحتی از جانش دست نمی‌کشد.
کنم زنجیر خالی از در پرپیچ و تاب خود
چو من دیوانه ای در روزگاران بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: من زنجیری درست می‌کنم که هیچ‌چیز در آن نیست و پیچ و تاب‌های بسیاری دارد. مثل اینکه من یک دیوانه‌ام که در این روزگار هیچ‌کس به پا نمی‌خیزد.
چنان افتاده ایم از پا که فردای قیامت هم
غبار از تربت ما خاکساران بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: ما به قدری در مشکلات و سختی‌ها سقوط کرده‌ایم که حتی در روز قیامت هم، هیچ نشانی از ما و خاک ما برنمی‌خیزد.
دلی سالم نجست از صیدگاه ترک چشم او
بلی افتادهٔ آن تیر مژگان بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: دل پاکی را نیافتم که از جاذبهٔ نگاه او فرار کند، چرا که تیر مژگانش به قدری قوی است که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن رهایی یابد.
ز بس خاکش سریشم اختلاط افتاده با سرها
جبین از سجدهٔ درگاه جانان بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: به خاطر زیاده‌روی در سجده و عبادت برای محبوب، سرها و پیشانی‌ها به زمین چسبیده‌اند و دیگر از آنجا بلند نمی‌شوند.