شمارهٔ ۶۸
می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را
عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را
دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را
روی خندانت کند صیقل گری آیینه را
طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان
از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را
هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم
از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را
رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس
گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم
جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را
با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او
چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را
عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را
هوش مصنوعی: دوستان بدون دلیل، دل آزرده را با تصویر طوطی سبز زنگاری سرگرم میکنند.
دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را
روی خندانت کند صیقل گری آیینه را
هوش مصنوعی: دیدن تو میتواند دل بیکینه را از غم رهایی بخشد و لبخند تو مانند صیقل دادن به آینه، نوری تازه به آن ببخشد.
طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان
از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را
هوش مصنوعی: من تاب تحمل حالت مستی را حتی برای یک لحظه ندارم، ای پیر مغان، مرا از صف کسانی که در روزهای هفته در حالت عادی هستند، جدا کن و اجازه بده شب آدینه را با حالت مستی تجربه کنم.
هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم
از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را
هوش مصنوعی: من زینت و زیبایی بیمحتوا نیستم؛ از سکوت و کمحرفی، راز و گنجینهام را مخفی میکنم.
رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس
گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
هوش مصنوعی: درد و ناله او مانند صدای جرس به گوش میرسد، گرچه سینهام را با ارادهای قوی و محکم کردهام.
یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم
جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را
هوش مصنوعی: هیچ گاهی از یاد نخواهم برد که چقدر زیبا و دلربا بودی، حتی دل بیکینهام هم جلوهگر یاد توست.
با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او
چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را
هوش مصنوعی: با این ضعفی که به سراغش آمده، بار سنگین زندگی او را چه کسی میتواند تحمل کند؟ در این حال، او چگونه میتواند لباس پشمی را از دوش خود بردارد؟

جویای تبریزی