گنجور

شمارهٔ ۶۷

نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را
این چمن لایق نباشد سبزهٔ بیگانه را
می رسد زلف کجت را زاد استغفا به خال
کرده یکجا جمع چون زنجیر دام و دانه را
تا قیامت شکوه ز زلف تو دارم بر زبان
درخور شب طول باید داد این افسانه را
از دل ما یعنی از وستگه مشرب مپرس
نه فلک سرگشتهٔ چندند این ویرانه را
گرد باد خاک مجنون را به چشم کم مبین
دشت در دامان خود پروده این دیوانه را
قیمت اشکم فزود از پهلوی چشم سفید
میفزاید پنبه آب گوهر یکدانه را
سیر کن برپای شمع قامتش از برگ گل
در بهاران برگ ریزان پر پروانه را
نشئهٔ دیگر بود با مجلس ارباب درد
بادهٔ ما چشم پرخون می کند پیمانه را
دانه را از قطره های خون دل سامان دهم
تا به دام لفظ آرم معنی بیگانه را
با ضعیفان بسکه خست می کند گردون چه دور
گر رباید از دهان مور جویا دانه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست حاجت خط مشکین عارض جانانه را
این چمن لایق نباشد سبزهٔ بیگانه را
هوش مصنوعی: نیازی به خط نرم و زیبا بر چهره محبوب نیست، چرا که این باغ به زیبایی سبزه‌های نامناسب و بیگانه نمی‌تواند ببالد.
می رسد زلف کجت را زاد استغفا به خال
کرده یکجا جمع چون زنجیر دام و دانه را
هوش مصنوعی: زلف کج تو به زیبایی و جذابیتش آرامش و وسوسه‌ای خاص به وجود می‌آورد، همان‌طور که دانه و دام به هم مرتبط هستند. این رابطه به گونه‌ای است که نرمی و شیرینی وجودش همه چیز را در یکجا متمرکز می‌کند.
تا قیامت شکوه ز زلف تو دارم بر زبان
درخور شب طول باید داد این افسانه را
هوش مصنوعی: تا همیشه از زیبایی‌های موهای تو یاد می‌کنم و این داستان را باید طولانی‌تر کنم تا در دل شب‌های طولانی بگویم.
از دل ما یعنی از وستگه مشرب مپرس
نه فلک سرگشتهٔ چندند این ویرانه را
هوش مصنوعی: از دل ما و احساسات ما چیزی نپرس، چون کسی نمی‌داند در این دنیای آشفته چه بر سر این خرابه آمده است.
گرد باد خاک مجنون را به چشم کم مبین
دشت در دامان خود پروده این دیوانه را
هوش مصنوعی: باد گرد و غباری که از خاک مجنون بلند می‌شود را با بی‌توجهی ننگر، زیرا این دشت با آغوش باز این دیوانه را پرورش داده است.
قیمت اشکم فزود از پهلوی چشم سفید
میفزاید پنبه آب گوهر یکدانه را
هوش مصنوعی: قیمت اشک من با زیبایی چشمم بیشتر می‌شود، مانند اینکه پنبه‌ای که با آب گوهر یکدانه شسته شده، ارزشش بالاتر می‌رود.
سیر کن برپای شمع قامتش از برگ گل
در بهاران برگ ریزان پر پروانه را
هوش مصنوعی: بر فراز شمع قامت او راه برو در بهار که برگ‌ها می‌ریزند و پروانه‌ها در حال پروازند.
نشئهٔ دیگر بود با مجلس ارباب درد
بادهٔ ما چشم پرخون می کند پیمانه را
هوش مصنوعی: در یک مجالس خاص و متفاوت، زمانی که اربابان احساس درد و رنج می‌کنند، شراب ما به قدری تاثیرگذار است که باعث می‌شود چشم‌هایمان پر از اشک و اندوه گردد و پیمانه شراب را لبریز کند.
دانه را از قطره های خون دل سامان دهم
تا به دام لفظ آرم معنی بیگانه را
هوش مصنوعی: من تلاش می‌کنم تا از رنج و احساسات عمیق خود، سخنانی بسازم و معنی نا آشنا را با کلمات بیافری‌ ن.
با ضعیفان بسکه خست می کند گردون چه دور
گر رباید از دهان مور جویا دانه را
هوش مصنوعی: زمانه با ضعیفان بسیار بی‌رحم است و اگر حتی یک مورچه‌ای را از خوردن دانه‌اش محروم کند، هیچ تردیدی در این بی‌عدالتی ندارد.