گنجور

شمارهٔ ۶۷۹

لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدند
چشم گریان و دل خسته به من بخشیدند
زآشنایی سخن شر کن ای دل که ترا
همه دادند اگر درد سخن بخشیدند
آب و رنگی که فزون زان لب و دندان آمد
به یمن قدری و قدری به عدن بخشیدند
تا برد زخم دل غنچهٔ گل لذت درد
نمک ناله به مرغان چمن بخشیدند
بیش شد حلقهٔ زنجیر گرفتاری ما
زان دو چشمی که به آهوی ختن بخشیدند
هر قدر در سر آن زلف پریشانی بود
همه را جمع نمودند و بمن بخشیدند
دولت یاد بناگوش و قدی یافت دلم
گرچه جویا بهمن سرو و سمن بخشیدند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدند
چشم گریان و دل خسته به من بخشیدند
هوش مصنوعی: لبخند زیبا و دلنشینی را به تو داده‌اند، در حالی که به من فقط اشک و دل‌شکستگی داده‌اند.
زآشنایی سخن شر کن ای دل که ترا
همه دادند اگر درد سخن بخشیدند
هوش مصنوعی: ای دل، از آشنایی سخن مفروش، زیرا همه آنچه را که به تو بخشیدند، اگر درد و رنجی هم در کلام وجود داشته باشد، از آن برخوردارند.
آب و رنگی که فزون زان لب و دندان آمد
به یمن قدری و قدری به عدن بخشیدند
هوش مصنوعی: آب و رنگی که از لب و دندان زیبا به وجود آمده، به خاطر زیبایی و خوشگلی، به باغ عدن هدیه داده شده است.
تا برد زخم دل غنچهٔ گل لذت درد
نمک ناله به مرغان چمن بخشیدند
هوش مصنوعی: تا زمانی که جراحت دل غنچهٔ گل وجود دارد، لذت درد به مانند نمکی است که ناله را به پرندگان چمن هدیه می‌دهد.
بیش شد حلقهٔ زنجیر گرفتاری ما
زان دو چشمی که به آهوی ختن بخشیدند
هوش مصنوعی: زنجیرهای گرفتاریم افزایش یافته است به خاطر آن دو چشمی که به آهوی ختن داده شده‌اند.
هر قدر در سر آن زلف پریشانی بود
همه را جمع نمودند و بمن بخشیدند
هوش مصنوعی: هر چه قدر در سر آن زلف شلخته و نامرتب بود، همه را جمع کردند و به من هدیه دادند.
دولت یاد بناگوش و قدی یافت دلم
گرچه جویا بهمن سرو و سمن بخشیدند
هوش مصنوعی: دلم به یاد زیبایی و ظرافت یک معشوق، خوشحال شد، هرچند که به دنبال نشانه‌هایی از او هستم. درختان سرو و سمن زیبایی‌های خود را به من هدیه دادند.