گنجور

شمارهٔ ۶۷۴

عیار ناقصان از فکر کامل می تواند شد
زبان گر خامشی عادت کند دل می تواند شد
گهر در عقد گوهر با زبان حال می گوید
که بی پا و سران را جاده منزل می تواند شد
ز برگ لاله گر برداشتن توان سیاهی را
زدامان دلم داغ تو زایل می تواند شد
نباشد مستی با نقد دنیا فیض عقبی را
کف بخشش کجا چون دست سایل می تواند شد
کمال غفلت انسان بود در بند خود بودن
خوشا حال کسی کز خویش غافل می تواند شد
چرا بیکار باشد همچو گل دست نگارینت
به گردن سرو مینا را حمایل می تواند شد
ز خوان نعمت دیدارآرایی چو محفل را
کف خورشید تابان دست سایل می تواند شد
ز احوالم چه می پرسی چو دیدی اضطرابم را
تپیدنها زبان حال بمسل می تواند شد
محال است اینکه بگشاید گره از خاطرم جویا
می از یک قطره بی او عقدهٔ دل می تواند شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیار ناقصان از فکر کامل می تواند شد
زبان گر خامشی عادت کند دل می تواند شد
هوش مصنوعی: کسانی که فکرشان ناتمام است، ممکن است به دلیل این نقص، زبانی خارج از سخن و فکر درست داشته باشند. اگر کسی به سکوت عادت کند، ممکن است دلش توانایی احساسات و درک عمیق را پیدا کند.
گهر در عقد گوهر با زبان حال می گوید
که بی پا و سران را جاده منزل می تواند شد
هوش مصنوعی: جوهر اصلی در حال حاضر می‌گوید که کسانی که پا و سر ندارند، می‌توانند به مقصد برسند.
ز برگ لاله گر برداشتن توان سیاهی را
زدامان دلم داغ تو زایل می تواند شد
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از برگ لاله استفاده کنم، سیاهی را از دامن دلم برداشته و درد و داغ تو از بین خواهد رفت.
نباشد مستی با نقد دنیا فیض عقبی را
کف بخشش کجا چون دست سایل می تواند شد
هوش مصنوعی: اگر در بند دنیا و خوشی‌های آن باشی، نمی‌توانی از نعمت‌های آخرت بهره‌مند شوی. بخشش و الطاف الهی مانند دستی است که به سوی درخواست‌کنندگان دراز شده و اگر مست دنیوی باشی، قادر نخواهی بود به آن دسترسی پیدا کنی.
کمال غفلت انسان بود در بند خود بودن
خوشا حال کسی کز خویش غافل می تواند شد
هوش مصنوعی: انسان وقتی در خود و مشکلاتش غرق می‌شود، از واقعیت‌های بالاتر و زیباتر زندگی غافل می‌شود. در عوض، کسی که می‌تواند از خود فارغ شده و به دنیای گسترده‌تر و معانی عمیق‌تر توجه کند، در حقیقت در حالتی خوب و خوشایند قرار دارد.
چرا بیکار باشد همچو گل دست نگارینت
به گردن سرو مینا را حمایل می تواند شد
هوش مصنوعی: چرا باید گل زیبا و رنگارنگ تو بی‌کار بماند در حالی که می‌تواند مانند یک گردن‌بند زیبا دور گردن سرو خوش‌قامت بیفتد؟
ز خوان نعمت دیدارآرایی چو محفل را
کف خورشید تابان دست سایل می تواند شد
هوش مصنوعی: اگر از نعمت دیدار بهره‌مند شوی، مانند یک جمع دوستانه‌ای می‌شوی که با نور خورشید روشن شده است و خوشبختی و برکت را به همه هدیه می‌دهد.
ز احوالم چه می پرسی چو دیدی اضطرابم را
تپیدنها زبان حال بمسل می تواند شد
هوش مصنوعی: از احوالم چه می‌پرسی وقتی اضطرابم را دیدی؟ تپش قلبم خود به خوبی می‌تواند حال مرا بیان کند.
محال است اینکه بگشاید گره از خاطرم جویا
می از یک قطره بی او عقدهٔ دل می تواند شد
هوش مصنوعی: امکان ندارد که از خاطر من گرهی باز شود. تنها با یک قطره از محبت او، می‌توانم تمام عقده‌های دلم را آسوده کنم.