گنجور

شمارهٔ ۵۴

به خلق خوش معطر ساز باغ آشنایی را
زدلگرمی فروزان کن چراغ آشنایی را
سر و سامان دشمن بودنم با خصم کی باشد؟
ندارم من که با یاران دماغ آشنایی را
زارباب محبت غیرنامی نیست در عالم
مگر گیریم از عنقا سراغ آشنایی را
به یاد آب و تاب او دهد چشم و دلم هر شب
زخون و اشک، آب و رنگ باغ آشنایی را
چو خون مرده، بی درد محبت، شد سیه جویا
چراغ خلوت دل ساز داغ آشنایی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خلق خوش معطر ساز باغ آشنایی را
زدلگرمی فروزان کن چراغ آشنایی را
هوش مصنوعی: با محبت و صفا، باغ آشنایی را خوشبو کن و با دلگرمی، نور آشنایی را روشن نگه‌دار.
سر و سامان دشمن بودنم با خصم کی باشد؟
ندارم من که با یاران دماغ آشنایی را
هوش مصنوعی: من با دشمنانم چطور می‌توانم سر و سامان برقرار کنم؟ من که حتی با دوستانم هم ارتباط خوبی ندارم.
زارباب محبت غیرنامی نیست در عالم
مگر گیریم از عنقا سراغ آشنایی را
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کس به جز محبوب واقعی در عشق وجود ندارد. پس بیایید از مرغ mythical عنقا که نماد زیبایی و کمال است، نشانه‌ای از آشنایی و دوست داشتنی پیدا کنیم.
به یاد آب و تاب او دهد چشم و دلم هر شب
زخون و اشک، آب و رنگ باغ آشنایی را
هوش مصنوعی: هر شب با یاد و حس زیبایی او، چشمانم پر از اشک و دلتم پر از غم می‌شود و این احساس، رنگ و جلوه باغی را به یادم می‌آورد که با او آشنایی داشتم.
چو خون مرده، بی درد محبت، شد سیه جویا
چراغ خلوت دل ساز داغ آشنایی را
هوش مصنوعی: وقتی عشق بی‌درد می‌شود، مانند خون مرده می‌ماند، و دل در تاریکی جستجو می‌کند تا چراغی در خلوت خود بیابد که داغ یاد آشنا را روشن کند.