گنجور

شمارهٔ ۴۶

بنگر رخ به آتش می تاب داده را
حسن صفا به گوهر سیراب داده را
هردم ز آسمان زبون کش رسد شکست
همچون حباب خانه به سیلاب داده را
در سینه ام ز شوخی مژگان شکسته ای
صد دشنه ای به زهر ستم آب داده را
ماند ز نازها که به ابرو کند مدام
چشم تو مست پشت به محراب داده را
جویا به طرز آن غزل بینش است این
‏«ماند دلم سفینه به گرداب داده را»‏

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنگر رخ به آتش می تاب داده را
حسن صفا به گوهر سیراب داده را
هوش مصنوعی: به چهره‌ای نگاه کن که مانند آتش می‌درخشد و زیبایی‌اش به قدری است که همچون جواهری درخشان و سیراب، چشم را مجذوب خود می‌کند.
هردم ز آسمان زبون کش رسد شکست
همچون حباب خانه به سیلاب داده را
هوش مصنوعی: هر لحظه از آسمان، نداهایی به ما می‌رسد که مانند حباب‌هایی هستند که در سیلاب‌ها می‌شکنند.
در سینه ام ز شوخی مژگان شکسته ای
صد دشنه ای به زهر ستم آب داده را
هوش مصنوعی: در دل من، به واسطه‌ی نیش‌های شوخ چشمان معشوق، احساسات و دردهای زیادی جمع شده است و این درد به اندازه‌ی صد دشنه بر من اثر گذاشته است. این عذاب ناشی از ستمی است که به من شده و مانند آب زهرآلودی است که بر دردهایم افزوده می‌شود.
ماند ز نازها که به ابرو کند مدام
چشم تو مست پشت به محراب داده را
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و جذابیت چشم محبوب اشاره می‌کند که مانند ناز و کرشمه‌ای است که در حرکات ابرو و چشمانش نهفته است. او به نوعی دلخواه و شیفته روحی اشاره می‌کند که تسلیم جذبه‌ی محبوب شده و در برابر او مثل نمازگزاران در محراب ایستاده است. به عبارت دیگر، حیرت و مستی ناشی از زیبایی عشق او را به حالتی خاص و عبادت‌گون کشانده است.
جویا به طرز آن غزل بینش است این
‏«ماند دلم سفینه به گرداب داده را»‏
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر حالتی است که دل مانند یک کشتی در گردابی گرفتار شده است و در تلاش برای جستجوی راه نجات یا آگاهی از وضعیتی است که در آن قرار دارد. در واقع، نشان می‌دهد که فرد به دنبال درک عمیق‌تری از احساسات و وضعیت خود است.