شمارهٔ ۴۵
زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم
که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت
به زلف او نمی دادند اگر آشفته حالی را
فرنگی نرگسش چون می به جام طاقتم ریزد
کنم آب خمار او شراب پرتگالی را
نگاهی چشم دارم از تو کز وی بوی لطف آید
چه پیمایی به من ساقی دمادم جام خالی را
برات عشرتم بر گلشن کشمیر شد جویا
بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را
بنگر رخ بر گلشن کشمیر شد جویا
بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
هوش مصنوعی: افراد ذلیل و بیمقدار تنها به راحتی و آسودگی مینگرند و خوابشان را جز با فروتنی و خضوع نمیتوان توجیه کرد، چرا که آنها خود را در زیر فشار و سرمستی سرنوشت میبینند.
مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم
که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
هوش مصنوعی: ای ساقی، دل من آشفته است و از آن نوشیدنیای که در دستت هست، به کامم بریز؛ زیرا همین شراب گوارا میتواند ظرف سفالی را مانند بلور صاف و درخشان کند.
به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت
به زلف او نمی دادند اگر آشفته حالی را
هوش مصنوعی: در عالم خیال، زیبایی و جذابیت او همانند کیمیا است و اگر به کسی که در حال آشفتهحالی است، نگاه میکردند، جمعیت به زلف او توجهی نمیکردند.
فرنگی نرگسش چون می به جام طاقتم ریزد
کنم آب خمار او شراب پرتگالی را
هوش مصنوعی: وقتی چشمان زیبا و دلنشین او چون می در جامم میریزد، از شدت عاشق بودن حاضرم هر نوع شهوتی را فراموش کنم و فقط به خاطر او شاد باشم.
نگاهی چشم دارم از تو کز وی بوی لطف آید
چه پیمایی به من ساقی دمادم جام خالی را
هوش مصنوعی: من از نگاهی که تو به من میکنی، بویی از محبت حس میکنم. ای ساقی، چرا هر لحظه جام خالی مرا پر نمیکنی؟
برات عشرتم بر گلشن کشمیر شد جویا
بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را
هوش مصنوعی: در گلستان کشمیر، بیخبر از حال من، خواستم بیابم که به لطف خدا، من مقام راحت و آرامی دارم.
بنگر رخ بر گلشن کشمیر شد جویا
بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را
هوش مصنوعی: به دقت به گلزار کشمیر نگاه کن، خوشبختانه من در وضعیتی آرام و بیدغدغه مشغول به کار هستم.

جویای تبریزی