شمارهٔ ۴۴
از چشم کم مبین به تن ناتوان ما
سنگین بود بسان گهر استخوان ما
جز خویش با که شکوهٔ درد تو سر کنیم
پنهان چو غنچه در دل ما شد زبان ما
ای آسمان زقامت خم گشته ام بترس
دست تو نیست در خور زور کمان ما
تا ازوفور تنگدلی غنچه گشته ایم
بی بهره اند خلق زفیض نهان ما
کردم ز بس بدل به شنیدن مقال را
جویا چو غنچه گوش شد آخر دهان ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از چشم کم مبین به تن ناتوان ما
سنگین بود بسان گهر استخوان ما
هوش مصنوعی: به چشمانت اجازه نده که به ضعف جسم ما توجه کنند؛ زیرا ما مانند دُر و گوهر در عمق وجود خود ارزش و قدرت داریم.
جز خویش با که شکوهٔ درد تو سر کنیم
پنهان چو غنچه در دل ما شد زبان ما
هوش مصنوعی: غیر از خودت با که دربارهٔ درد و غمت صحبت کنیم؟ مانند غنچهای که در دل دارد، ما هم سکوت کردهایم.
ای آسمان زقامت خم گشته ام بترس
دست تو نیست در خور زور کمان ما
هوش مصنوعی: ای آسمان، من به خاطر قامت بلندیات خم شدهام، مراقب باش! زیرا قدرت تو فراتر از نیروی کمان ما نیست.
تا ازوفور تنگدلی غنچه گشته ایم
بی بهره اند خلق زفیض نهان ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر سختیها و تنگدستیمان، مانند غنچهای بسته و بدون بهرهوری شدهایم و مردم از فیض و آثار نهان ما بینصیب هستند.
کردم ز بس بدل به شنیدن مقال را
جویا چو غنچه گوش شد آخر دهان ما
هوش مصنوعی: به خاطر شنیدن سخنان دیگران، تغییرات زیادی در درونم ایجاد شده است. مانند غنچهای که گوش به حرف میسپارد و در نهایت به باز شدن دهان من میانجامد.

جویای تبریزی