گنجور

شمارهٔ ۴۱۷

مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند
خون به دل یاقوت را آن لعل عنابی کند
آنقدر بر خویش می پیچم به یاد طره ای
کز دلم تا دیده صد جا اشک گردابی کند
تا بگیرد ارتفاع کوکب حسن ترا
مهر پیر چرخ را در کف سطرلابی کند
چشم آن دارم ز درد او که مانند حباب
خانهٔ تن را زجوش گریه سیلابی کند
بی تو شبها پای تا سر محشر پروانه ام
در تنم هر قطرهٔ خون بسکه بی تابی کند
تا نفس داریم جویا خاکساری می کنیم
غیر گو یک چند خانی بلکه نوابی کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند
خون به دل یاقوت را آن لعل عنابی کند
هوش مصنوعی: زیبایی دل‌ربای او آن‌چنان است که قلب‌ها را می‌فشارد و خون را به دل می‌آورد، همان‌طور که زیبایی لعل قرمز رنگ با شکوهی خاص توجه‌ها را به خود جلب می‌کند.
آنقدر بر خویش می پیچم به یاد طره ای
کز دلم تا دیده صد جا اشک گردابی کند
هوش مصنوعی: به قدری به یاد موهای زیبا و دلنشینی که در قلبم جا دارد، خودم را درگیر می‌کنم که از چشمم در هزار جا اشک جاری می‌شود.
تا بگیرد ارتفاع کوکب حسن ترا
مهر پیر چرخ را در کف سطرلابی کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستاره زیبایی تو را بگیرد، مهر کهن آسمان را در دست یک دستگاهی ویژه قرار می‌دهد.
چشم آن دارم ز درد او که مانند حباب
خانهٔ تن را زجوش گریه سیلابی کند
هوش مصنوعی: چشمم به درد او می‌نگرد، انگار که مانند حباب، اشک‌هایم به قدری زیاد شوند که مرا از شدت گریه غرق کنند.
بی تو شبها پای تا سر محشر پروانه ام
در تنم هر قطرهٔ خون بسکه بی تابی کند
هوش مصنوعی: وقتی تو همراه من نیستی، شب‌ها همچون یک پروانهٔ بی‌قرار در تپش‌های وجودم، هر قطرهٔ خونم به شوق و اضطراب می‌تپد.
تا نفس داریم جویا خاکساری می کنیم
غیر گو یک چند خانی بلکه نوابی کند
هوش مصنوعی: همان طور که نفس می‌کشیم، به دنبال تواضع و خاکساری هستیم. فقط در کلام و ظاهر به این امر اکتفا نکرده، بلکه می‌خواهیم این کار به واقعیت نزدیک‌تر باشد و واقعاً در مقام نیکوکاری و بزرگواری باشیم.