شمارهٔ ۴۱۶
مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برون آرد
که این آیینه حسن دیگر از جوهر برون آرد
به شوق آن گل رخسار از بلبل عجب نبود
به رنگ غنچه گر در بیضه بال و پر برون آرد
اگر اشکی فرو ریزم ز مژگان خون می ریزد
وگر آهی برآرم از جگر خنجر برون آرد
در مقصود افتاد از کفم در بحر نومیدی
مگر غواص لطف ساقی کوثر برون آرد
عجب نبود ز شوق بادهنوشیهای من جویا
چو لاله از نهاد سنگ اگر ساغر برون آرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برون آرد
که این آیینه حسن دیگر از جوهر برون آرد
هوش مصنوعی: دل را به خاطر نداشتههایت تنگ نکن، زیرا وقتی زیبایی او از چهرهاش نمایان میشود، آن زیبایی فراتر از هر چیز دیگری است.
به شوق آن گل رخسار از بلبل عجب نبود
به رنگ غنچه گر در بیضه بال و پر برون آرد
هوش مصنوعی: به شوق زیبایی آن گل، بلبل نباید تعجب کند که اگر غنچهای رنگ ببازد و اگر هم درون تخم باشد، بال و پرش را به نمایش بگذارد.
اگر اشکی فرو ریزم ز مژگان خون می ریزد
وگر آهی برآرم از جگر خنجر برون آرد
هوش مصنوعی: اگر اشک بریزم، به جای آب، خون خواهد آمد و اگر از دل آهی بکشم، درد و عاطفهام مانند خنجری بیرون میآید.
در مقصود افتاد از کفم در بحر نومیدی
مگر غواص لطف ساقی کوثر برون آرد
هوش مصنوعی: در جستجوی هدفم، به عمق ناامیدی فرو رفتهام، مگر غواص مهربانی که بهشتی باشد، مرا نجات دهد و به سطح بیاورد.
عجب نبود ز شوق بادهنوشیهای من جویا
چو لاله از نهاد سنگ اگر ساغر برون آرد
هوش مصنوعی: درست است که من از شوق نوشیدن شراب، مانند لالهای که از دل سنگ جوانه میزند، از تو خواستهام.

جویای تبریزی