شمارهٔ ۴۱
سوختم در یاد شمع عارض جانانهها
بر هوا دارد غبارم شوخی پروانهها
باده تا افروخت شمع عارضش را میکند
موج می بیتابی پروانه در پیمانهها
هیچگه بیآه دودی از دل ما برنخاست
باشد از دیوانهها آبادی ویرانهها
مهر و مه بیتابی پروانه بر گردش کنند
گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانهها
داغ دل از قصه فرهاد و مجنون تازه شد
ریخت بر زخمم نمکها شور این دیوانهها
در کف ما اختیار توبه را نگذاشتند
سرنوشت ماست جویا از خط پیمانهها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوختم در یاد شمع عارض جانانهها
بر هوا دارد غبارم شوخی پروانهها
هوش مصنوعی: من در یاد شمعی که نشانی از زیبایی و دلکشایی دارد میسوزم و همچنان در حواسم، غبارهایی به جا مانده از شوخیهای پروانهها را احساس میکنم.
باده تا افروخت شمع عارضش را میکند
موج می بیتابی پروانه در پیمانهها
هوش مصنوعی: نوشیدنی که شمع زیبایی او را روشن کرده، باعث میشود که پروانه در شگفتی از بیتابی، در لیوانها به این سو و آن سو برود.
هیچگه بیآه دودی از دل ما برنخاست
باشد از دیوانهها آبادی ویرانهها
هوش مصنوعی: هرگز دودی از دل ما بلند نشده است، مگر با آه و اندوه. این نشان میدهد که نابسامانیها و ویرانیها در دل دیوانگان وجود دارد.
مهر و مه بیتابی پروانه بر گردش کنند
گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانهها
هوش مصنوعی: خورشید و ماه از شوق و هیجان بالهای پروانه در اطرافشان میچرخند، اگرچه که اگر از غبارم رنگ آتشگاهها بریزند.
داغ دل از قصه فرهاد و مجنون تازه شد
ریخت بر زخمم نمکها شور این دیوانهها
هوش مصنوعی: دل من هنوز از داستانهای عاشقانه فرهاد و مجنون دردمند است و این دردها مانند نمک بر زخمهایم مینشیند و به آنها میافزاید.
در کف ما اختیار توبه را نگذاشتند
سرنوشت ماست جویا از خط پیمانهها
هوش مصنوعی: انتخاب و تصمیمگیری در مورد توبه به دست ما نیست و این به سرنوشت ما مربوط میشود. باید از علائم و نشانهها در زندگیمان آگاه باشیم.