گنجور

شمارهٔ ۴۰

می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا
شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق
می شکافد چون جرس درد فغان پهلو مرا
مو بموی پیکرم آیینهٔ معنی نماست
تا به دام حیرت آورد آن خم گیسو مرا
آه گرمم بوی گل ریزد به دامان هوا
گرم گلبازیست در دل یاد روی او مرا
می روم جویا به سیر لامکان بیخودی
گردل وحشت گزین من دهد پهلو مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
هوش مصنوعی: دل من به شدت به خاطر دوری گل نازنین می‌تپد و این بی‌تابی باعث شده است که استخوان‌هایم نیز مانند نبضی که در پهلو می‌زند، به تلاطم بیفتند.
حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا
شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
هوش مصنوعی: زیبایی معنا تا آنجا که می‌شود در آینهٔ زانویم به نمایش درآمد، که باعث شده از هر طرف صدای یاهو من بلندتر شود.
گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق
می شکافد چون جرس درد فغان پهلو مرا
هوش مصنوعی: اگر به اندازه غم و اندوه خود فریاد بکشم، عشق مانند زنگی آواز دردناک و رنج‌آور در درونم طنین‌انداز می‌شود.
مو بموی پیکرم آیینهٔ معنی نماست
تا به دام حیرت آورد آن خم گیسو مرا
هوش مصنوعی: مو به مو و بسیار دقیق می‌توان گفت که بدن من، همچون آینه‌ای است که معنای وجودم را نمایان می‌سازد، طوری که آن حالت منحنی و زیبای گیسوی تو می‌تواند مرا در حیرت و شگفتی فرو ببرد.
آه گرمم بوی گل ریزد به دامان هوا
گرم گلبازیست در دل یاد روی او مرا
هوش مصنوعی: من در هوای گرم و مطبوع با بوی گل مواجه هستم و در دل، یاد چهره محبوبم در حال شکفتن است.
می روم جویا به سیر لامکان بیخودی
گردل وحشت گزین من دهد پهلو مرا
هوش مصنوعی: من به دنبال سیر و سفر در جهانی نامحدود و بی‌خودی هستم و در این راه، دلِ من پر از ترس و وحشت است، اما این حس وحشت به من آرامش می‌دهد و نزدیکی به من را فراهم می‌آورد.