گنجور

شمارهٔ ۴۰۷

توصیف تو از بشر نیاید
در کسوت گفت در نیاید
بی معنی عشق همچو تصویر
از عالم رنگ برنیاید
معنی حقیقت از بزرگی
در قالب لفظ در نیاید
گر شوق لقای او نباشد
آیینه ز سنگ برنیاید
مژگان تو کرده با رگ جان
کاری که زنیشتر نیاید
عکسی است خیال او که هرگز
زآیینهٔ دل بدر نیاید
در هیچ دلی اثر ندارد
آن ناله که از جگر نیاید
شادم به نسیم کویش آنهم
گر شام آید سحر نیاید
از جرگهٔ مردمی برآید
هر کس با خویش برنیاید
کاری که زدل تپیدن آید
جویا از بال و پر نیاید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توصیف تو از بشر نیاید
در کسوت گفت در نیاید
هوش مصنوعی: توصیف تو فراتر از کلمات است و هیچ کس نمی‌تواند به درستی از تو صحبت کند.
بی معنی عشق همچو تصویر
از عالم رنگ برنیاید
هوش مصنوعی: عشق بدون معنا مانند تصویر رنگی است که از دنیای واقعی به وجود نمی‌آید.
معنی حقیقت از بزرگی
در قالب لفظ در نیاید
هوش مصنوعی: معنای واقعی چیزها نمی‌تواند تنها با کلمات بزرگ و زیبا بیان شود.
گر شوق لقای او نباشد
آیینه ز سنگ برنیاید
هوش مصنوعی: اگر انگیزه‌ای برای دیدار او وجود نداشته باشد، هیچ چیز نمی‌تواند به شکوفایی برسد.
مژگان تو کرده با رگ جان
کاری که زنیشتر نیاید
هوش مصنوعی: مژگان تو با رگ جانم کاری کرده که دیگر نتوانم زنده بمانم.
عکسی است خیال او که هرگز
زآیینهٔ دل بدر نیاید
هوش مصنوعی: تصویری از او در ذهن من وجود دارد که هیچ‌گاه از عمق دل بیرون نخواهد رفت.
در هیچ دلی اثر ندارد
آن ناله که از جگر نیاید
هوش مصنوعی: اگر درد و رنج واقعی در دل نباشد، ناله و شکایت به دل کسی تأثیری نخواهد گذاشت.
شادم به نسیم کویش آنهم
گر شام آید سحر نیاید
هوش مصنوعی: من از نسیم کوی تو خوشحال هستم، حتی اگر شب فرارسد و سحر هرگز نیاید.
از جرگهٔ مردمی برآید
هر کس با خویش برنیاید
هوش مصنوعی: هر کسی که با خود و درونش سازگار نباشد، نمی‌تواند به جمع مردم بپیوندند.
کاری که زدل تپیدن آید
جویا از بال و پر نیاید
هوش مصنوعی: اگر دلی به تپش بیفتد و خواسته‌ای در قلب شکل بگیرد، نشانه‌ای از آن در ظاهر و رفتار بیرونی فرد نمایان نمی‌شود.