گنجور

شمارهٔ ۴

ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
می کند دایم ز رویت شرمسار آیینه را
در پناه جرأتیم ایمن ز جور دشمنان
دایم از شمشیر می سازیم چار آیینه را
بشکن ای جویا دل آسوده را از سنگ درد
پیش مردان نیست اصلا اعتبار آیینه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ات باعث می‌شود که بهار حسرت بخورد و حتی آینه را هم تحت تأثیر قرار دهد؛ تا جایی که وقتی تو در مقابل آینه می‌ایستی، به آینه اعتبار و ارزش بیشتری می‌بخشی.
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
هوش مصنوعی: غبار سنگینی بر دل نشسته و از یک ناراحتی کوچک، آهی پنهانی به وجود می‌آید که همچون غباری بر آیینه قرار دارد.
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
می کند دایم ز رویت شرمسار آیینه را
هوش مصنوعی: حسن شوخی تو را ستایش می‌کنم، امیدوارم زیبایی‌ات هرگز کم نشود. تو به طور مداوم باعث می‌شوی آیینه از شرم رویت، خود را پنهان کند.
در پناه جرأتیم ایمن ز جور دشمنان
دایم از شمشیر می سازیم چار آیینه را
هوش مصنوعی: ما با جرأت و شجاعت خود، در برابر ستم دشمنان در امان هستیم و هر بار که بر مشکلات فائق می‌آییم، همچون آینه‌ای می‌درخشیم.
بشکن ای جویا دل آسوده را از سنگ درد
پیش مردان نیست اصلا اعتبار آیینه را
هوش مصنوعی: بشکن ای جویا، دل آرام و بی‌دغدغه را، زیرا درد و رنج در برابر مردان هیچ ارزشی ندارد؛ اعتبار آیینه نیز از بین می‌رود.