گنجور

شمارهٔ ۵

چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را
که سنگینی کند پیراهن بوی بهار او را
به سیر گلشنش با این نزاکت چون توان بردن
رسد ترسم ز موج نکهت گل زخم خار او را
خراش خار بیند از رگ گل رنگ رخسارش
شود گر در چمن برگ گلی آیینه دار او را
نباشد بی فشار غم بر ما عزتی دل را
دل عاشق چو خون گردید باشد اعتبار او را
گلاب از عارض او گرمی نظاره ام گیرد
دهم جویا در آغوش نگه از بس فشار او را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را
که سنگینی کند پیراهن بوی بهار او را
هوش مصنوعی: چنان در آغوش محبت و ناز او بزرگ شده‌ام که حالا هر بار پیراهنش را که بوی بهار می‌دهد، حس می‌کنم سنگینی می‌کند.
به سیر گلشنش با این نزاکت چون توان بردن
رسد ترسم ز موج نکهت گل زخم خار او را
هوش مصنوعی: در میان باغ آراسته‌اش با این لطافت، نمی‌توانم او را بیآورم، زیرا نگرانم که بخار خوش‌بو و عطر گل، باعث زخم شدن او به وسیله‌ی خارهایش شود.
خراش خار بیند از رگ گل رنگ رخسارش
شود گر در چمن برگ گلی آیینه دار او را
هوش مصنوعی: اگر خار به رگ گل بخورد، رنگ چهره‌اش زیبا می‌شود، اگر در میان چمن، برگی از گل او را بازتاب دهد.
نباشد بی فشار غم بر ما عزتی دل را
دل عاشق چو خون گردید باشد اعتبار او را
هوش مصنوعی: هرگز نباید غم و فشار بر ما تسلط داشته باشد؛ وقتی دل عاشق به درد و رنج می‌افتد، اعتبار و ارزش آن در نزد دیگران افزایش می‌یابد.
گلاب از عارض او گرمی نظاره ام گیرد
دهم جویا در آغوش نگه از بس فشار او را
هوش مصنوعی: اگر عطر گلاب از چهره‌اش بوزد و من آن را ببینم، در آغوشش خواهم رفت و از شدت احساسم فشار او را حس می‌کنم.