شمارهٔ ۳۹۸
با صفای سینه دایم توامانم همچو صبح
نیست غیر از مهر جنسی بر دکانم همچو صبح
لب فروبستن مرا شد پردهٔ حسن کمال
بی تو در جیب نفس دایم نهانم همچو صبح
بسکه سر تا پایم از بیداد او درهم شکست
بر فلک رفته است گرد استخوانم همچو صبح
با دل خالی ز مهرم زندگی باشد حرام
گرچه افزون از دو دم نبود زمانم همچو صبح
من که طفلی نمک پروردهٔ عشقم چه دور
گر بود خورشید مغز استخوانم همچو صبح
من که شور عاشقی دارد چنین سرزنده ام
در دم پیری زمهرت دل جوانم همچو صبح
برنتابد سینه صافی ها به جز صدق مقال
نیست غیر از راست جویا بر زبانم همچو صبح
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با صفای سینه دایم توامانم همچو صبح
نیست غیر از مهر جنسی بر دکانم همچو صبح
هوش مصنوعی: من همیشه با سینهای پاک و صاف زندگی میکنم، مانند صبح که نوید تازگی و روشنی را میدهد. جز عشق و محبت، چیزی دیگر در قلب من نیست، همانطور که صبح فقط روشنایی و زیبایی را به همراه دارد.
لب فروبستن مرا شد پردهٔ حسن کمال
بی تو در جیب نفس دایم نهانم همچو صبح
هوش مصنوعی: بیتابی و عشق من به زیبایی کمال تو باعث شده است که زبانم از گفتن باز بماند. بدون تو، در عمق وجودم همواره در خاموشی و راز مانند صبح زود پنهانم.
بسکه سر تا پایم از بیداد او درهم شکست
بر فلک رفته است گرد استخوانم همچو صبح
هوش مصنوعی: بدون شک از ظلم و ستم او به شدت آسیب دیدهام، به طوری که حالا روح و جسمم دچار شکستگیهای زیادی شده و حالتی پیدا کرده که مانند صبح، پاک و روشن نیست.
با دل خالی ز مهرم زندگی باشد حرام
گرچه افزون از دو دم نبود زمانم همچو صبح
هوش مصنوعی: زندگی بدون عشق و محبت برای من بیفایده و ممنوع است، حتی اگر زمانم به اندازه دو نفس هم کم باشد، اما مثل صبح زود روشن است که چه بیمعناست.
من که طفلی نمک پروردهٔ عشقم چه دور
گر بود خورشید مغز استخوانم همچو صبح
هوش مصنوعی: من که کودک عشق هستم و از آن پرورش یافتهام، چقدر دور است اگر خورشید وجودم مانند صبح باشد.
من که شور عاشقی دارد چنین سرزنده ام
در دم پیری زمهرت دل جوانم همچو صبح
هوش مصنوعی: من که با وجود سن و سال بالا هنوز روح جوانی دارم، به لطف عشق، همچنان پرشور و سرزنده هستم و حس و حال زندگیام مانند صبح تازه و نو است.
برنتابد سینه صافی ها به جز صدق مقال
نیست غیر از راست جویا بر زبانم همچو صبح
هوش مصنوعی: سینههای صاف تنها صدق و راستی را تحمل میکنند و جز این هیچ چیز دیگر را نخواهند پذیرفت. من نیز مانند صبح روشن، تنها به جستجوی حقایق سخن میگویم.

جویای تبریزی