گنجور

شمارهٔ ۳۹۷

دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو صبح
‏ گر به استغنا فشاند بر جهان دامن چو صبح
دولت وصل از گریبان تو سر بیرون کند
گر کنی پیراهن هستی قبا بر تن چو صبح
داغ مادرزادش از خورشید نورانی تر است
هر کرا جزو بدن شد چاک پیراهن چو صبح
گر صفابخشی دلت را صد چراغ آفتاب
می توانی کردن از باد نفس روشن چو صبح
سینه را با پنجهٔ بی طاقتی درهم درد
کی نهان در پرده می ماند دل روشن چو صبح
شام بخت تیره‌ام جویا شود روشن چو روز
مهر من خندد اگر یک دم به روی من چو صبح

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو صبح
‏ گر به استغنا فشاند بر جهان دامن چو صبح
هوش مصنوعی: دل به نور و روشنایی وادی ایمن آرام می‌گیرد، مانند صبح که روشنایی می‌افشاند. اگر کسی با بی‌نیازی بر جهان سایه افکند، شبیه صبح است که همه جا را در بر می‌گیرد.
دولت وصل از گریبان تو سر بیرون کند
گر کنی پیراهن هستی قبا بر تن چو صبح
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال وصال و نزدیکی به معشوق باشی، سرانجام این سعادت از دل تو بیرون می‌آید، همچنان که صبح با روشنی خود روز را آغاز می‌کند. پس باید از زینت‌ها و حجاب‌های مادی خود بگذری تا به این روشنی و شادی دست یابی.
داغ مادرزادش از خورشید نورانی تر است
هر کرا جزو بدن شد چاک پیراهن چو صبح
هوش مصنوعی: هر کسی که به نوعی به وجود آمده و در عواطف و احساسات غوطه‌ور است، نشان‌دهنده طعم درد و رنجی عمیق‌تر از نور خورشید در وجود اوست. این احساسات چنان قوی‌اند که مانند ترک‌ها و چاک‌های روی پارچه، از وجود او نمایان می‌شوند، مشابه صفای صبح که نویددهنده روزی تازه و روشن است.
گر صفابخشی دلت را صد چراغ آفتاب
می توانی کردن از باد نفس روشن چو صبح
هوش مصنوعی: اگر دلت مانند یک منبع پاکی و صفا باشد، می‌توانی با نفس خود روشنایی به اندازه صد چراغ خورشید بیافرینی و آن را مانند صبحگاه درخشان کنی.
سینه را با پنجهٔ بی طاقتی درهم درد
کی نهان در پرده می ماند دل روشن چو صبح
هوش مصنوعی: دل کسی که دردی عمیق دارد، هرچند تلاش کند آن را پنهان کند، نمی‌تواند احساساتش را مخفی نگه دارد. مانند صبح که به روشنایی می‌آید و هیچ چیز نمی‌تواند آن را پوشده کند.
شام بخت تیره‌ام جویا شود روشن چو روز
مهر من خندد اگر یک دم به روی من چو صبح
هوش مصنوعی: در دل شب تاریکی که بر من سایه انداخته، اگر لحظه‌ای ماه من به من لبخند بزند، تمام تاریکی‌ها روشن می‌شود و زندگی‌ام مانند روز پرنور خواهد گشت.