گنجور

شمارهٔ ۳۸

در عشق دل چو مخزن اسرار شد مرا
آئینه تجلی دیدار شد مرا
از بس نهان ز درد تو در گرد کلفتم
رنگ شکسته رخنهٔ دیوار شد مرا
برباد پای شوق و برون تاختم زخویش
پست و بلند مرحله هموار شد مرا
باشد مدام گرم پرافشانی از طپش
دل عندلیب آن گل رخسار شد مرا
تنگی دل فزود به کتمان راز عشق
قفل در خزینهٔ اسرار شد مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشق دل چو مخزن اسرار شد مرا
آئینه تجلی دیدار شد مرا
هوش مصنوعی: در عشق، دل من همچون محلی پر از رازها شده و حالا چهره دیدار معشوق برایم مثل آینه‌ای روشن و واضح است.
از بس نهان ز درد تو در گرد کلفتم
رنگ شکسته رخنهٔ دیوار شد مرا
هوش مصنوعی: به خاطر پنهان کردن درد عشق تو، چنان زیر فشار هستی‌ام که چهره‌ام رنگ باخته و مانند دیواری که ترک خورده، شده‌ام.
برباد پای شوق و برون تاختم زخویش
پست و بلند مرحله هموار شد مرا
هوش مصنوعی: از شوق به سوی عشق شتابان حرکت کردم و از خودم که در پایین و بالا بوده، عبور کردم. در این راه، مسیر برای من هموار شد.
باشد مدام گرم پرافشانی از طپش
دل عندلیب آن گل رخسار شد مرا
هوش مصنوعی: دل من همیشه در تپش است و مانند بلبل که از عشق آن گل زیبای خویش می‌خواند، من نیز از شوق و عشق او دائماً در حال ابراز احساسات هستم.
تنگی دل فزود به کتمان راز عشق
قفل در خزینهٔ اسرار شد مرا
هوش مصنوعی: دل من به شدت تنگ و فشرده شده و این باعث شده که نتوانم احساسات و راز عشق را پنهان کنم. حالا در احساساتی عمیق و پر از راز غرق شدم.