گنجور

شمارهٔ ۳۴۳

زبان که منصب او پادشاهی سخن است
مدام بر در دل در گدایی سخن است
مرا کلام مسلسل کشیده در زنجیر
کمند صید دل من رسایی سخن است
تلاش معنی بیگانه تا توانی کن
اگر ترا هوس آشنایی سخن است
زنرگس تو رواج دگر گرفته سخن
به دور چشم تو عهد روایی سخن است
چو آفتاب که روی زمین منور ازوست
فروغ عالم دل روشنایی سخن است
نصیب غنچه لب بستهٔ دلم بادا
شکفتگی که گل آشنایی سخن است
درستی سخن از اهل درد جو جویا
شکسته حالی ما مومیایی سخن است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان که منصب او پادشاهی سخن است
مدام بر در دل در گدایی سخن است
هوش مصنوعی: زبان، که وظیفه‌اش بیان و رهبری کلام است، همیشه در طلب و نیاز به کلامی از قلب می‌باشد.
مرا کلام مسلسل کشیده در زنجیر
کمند صید دل من رسایی سخن است
هوش مصنوعی: سخنان من مانند رشته‌های زنجیر شده‌اند که قلب من را در دام خود گرفته‌اند و این دلنوشته‌ها تمرکز و وضوح خاصی دارند.
تلاش معنی بیگانه تا توانی کن
اگر ترا هوس آشنایی سخن است
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی تلاش کن مفهوم بیگانه را درک کنی، اگر دلت می‌خواهد با کسی آشنا شوی، صحبت کن.
زنرگس تو رواج دگر گرفته سخن
به دور چشم تو عهد روایی سخن است
هوش مصنوعی: نرگس تو به یک رنگ و حال جدیدی افتاده، و این صحبت‌ها که درباره‌ات می‌شود، نشان‌دهنده‌ی اهمیت و اعتبار توست.
چو آفتاب که روی زمین منور ازوست
فروغ عالم دل روشنایی سخن است
هوش مصنوعی: سخن مانند نوری است که دل‌ها را روشن می‌کند، همان‌طور که آفتاب زمین را روشن می‌سازد.
نصیب غنچه لب بستهٔ دلم بادا
شکفتگی که گل آشنایی سخن است
هوش مصنوعی: دلم آرزو دارد که غنچه‌ای که هنوز باز نشده، در آینده شکوفا شود و زیبایی آن به مانند گلی باشد که زبان به سخن می‌آورد و احساساتش را ابراز می‌کند.
درستی سخن از اهل درد جو جویا
شکسته حالی ما مومیایی سخن است
هوش مصنوعی: سخن صحیح را از افرادی بپرس که دچار درد و رنج هستند، زیرا حال و هوای ما به گونه‌ای است که سخنان‌مان مانند مومیایی، در خودمان محبوس و شکسته است.