شمارهٔ ۳۳
غمش گرم تپش گه شعلهآسا میکند ما را
گهی بیدست و پا چون موج دریا میکند ما را
چنان در پردهٔ خاموشیایم از دیدهها پنهان
که آواز شکست رنگ پیدا میکند ما را
ز همپروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت
به گمنامی چو خود مشهور دنیا میکند ما را
به راه کعبهٔ شوقت فغان از دل تپیدنها
که مانند جرس هر لحظه رسوا میکند ما را
ز خود بیگانه یابم خویش را تا به خودم، جویا!
بنازم بیخودیها را که از ما میکند ما را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غمش گرم تپش گه شعلهآسا میکند ما را
گهی بیدست و پا چون موج دریا میکند ما را
هوش مصنوعی: درد و غمش گاهی مثل شعلهای ما را میسوزاند و گاهی هم مانند موج دریا، ما را بیقرار و بیحواس میکند.
چنان در پردهٔ خاموشیایم از دیدهها پنهان
که آواز شکست رنگ پیدا میکند ما را
هوش مصنوعی: ما به قدری در سکوت و پنهانی هستیم که حتی صدای شکستن نیز ما را آشکار میکند.
ز همپروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت
به گمنامی چو خود مشهور دنیا میکند ما را
هوش مصنوعی: من به خاطر همنشینی با این پرندهی خاص، عزلت و گمنامی را انتخاب نکردم، زیرا مانند خودم، نیز میخواهم که در دنیا شناخته شوم و مشهور شوم.
به راه کعبهٔ شوقت فغان از دل تپیدنها
که مانند جرس هر لحظه رسوا میکند ما را
هوش مصنوعی: در مسیر عشق به کعبه، دل من پیوسته به تپش افتاده و این تپشها مانند صدای جرس، هر آن ما را به دیگران معرفی میکند و رسوا میسازد.
ز خود بیگانه یابم خویش را تا به خودم، جویا!
بنازم بیخودیها را که از ما میکند ما را
هوش مصنوعی: من برای مییابم که از خودم جدا هستم و به دنبال پیدا کردن خودم هستم. باید به بیخودیها افتخار کنم، زیرا آنها ما را از خودمان دور میکنند.