شمارهٔ ۳۲۹
حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست
تیغ های موج را هیچ احتیاج آب نیست
قدر نعمت از زوالش بیشتر ظاهر شود
عقد دندان تا نریزد گوهر نایاب نیست
تا نبیند زابر گوهربار مژگان ریزشی
مزرع امید ما لب تشنگان سیراب نیست
ارتفاع مهر رخسار تو نتواند گرفت
آنکه بر مژگانش از لخت دل اسطرلاب نیست
فیضها از عالم بالا برند ارباب عشق
رفتن اهل درد را غیر از در دل باب نیست
دیده کی حیران بود تا دل نباشد مضطراب
صورتی آیینه را بی پشتی سیماب نیست
برد یک یک موی مژگان را چو خار و خس زجای
گریه هم در حد ذات خود کم از سیلاب نیست
بی خوش آمد هر که جویا تلخ گوید یار تست
آنکه هرگز دل نمی رنجاند از احباب نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست
تیغ های موج را هیچ احتیاج آب نیست
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات وابسته به شراب ناب نیست؛ امواج دریا برای حرکت و زندگی خود نیازی به آب ندارند.
قدر نعمت از زوالش بیشتر ظاهر شود
عقد دندان تا نریزد گوهر نایاب نیست
هوش مصنوعی: قدر و ارزش نعمتها هنگامی بیشتر مشخص میشود که بسوی زوال و از دست رفتن بروند. مانند دندان که تا زمانی که هست، اهمیتش را درک نمیکنیم، اما وقتی برود، متوجه ارزش آن میشویم.
تا نبیند زابر گوهربار مژگان ریزشی
مزرع امید ما لب تشنگان سیراب نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمهای زیبا و گوهربار او را نبینیم، امیدهای ما مانند مزرعهای هستند که نمیتواند تشنگان را سیراب کند.
ارتفاع مهر رخسار تو نتواند گرفت
آنکه بر مژگانش از لخت دل اسطرلاب نیست
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو آنقدر بلند است که کسی نمیتواند به آن دست یابد، حتی اگر کسی بخواهد با چشمان دلش و با کمکی از علم نجوم به آن نزدیک شود.
فیضها از عالم بالا برند ارباب عشق
رفتن اهل درد را غیر از در دل باب نیست
هوش مصنوعی: عشق و محبت از عالم بالا توسط کسانی که در این راه هستند به ما میرسد و سفر کردن برای اهل درد تنها از درون دل ممکن است.
دیده کی حیران بود تا دل نباشد مضطراب
صورتی آیینه را بی پشتی سیماب نیست
هوش مصنوعی: چشمها در حیرت نمیمانند مگر اینکه دل در اضطراب باشد. همانطور که تصویری در آینه بدون پسزمینهای از جیوه نمیتواند وجود داشته باشد.
برد یک یک موی مژگان را چو خار و خس زجای
گریه هم در حد ذات خود کم از سیلاب نیست
هوش مصنوعی: هر یک موی مژگان چون خار و خس، به قدری ارزشمند است که حتی در شرایطی که از گریه به وجود میآید، از سیلاب کمتر نیست.
بی خوش آمد هر که جویا تلخ گوید یار تست
آنکه هرگز دل نمی رنجاند از احباب نیست
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال خوشی و شادی نیست و تلخی میگوید، یار توست. اما کسی که هرگز دل کسی را نمیآزارد، از دوستانی نمیتواند باشد.

جویای تبریزی