گنجور

شمارهٔ ۳۲۷

تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست
لخت دل بر سر مژگان گل نظارهٔ اوست
نو خط گرد کدورت نبود چهرهٔ دل
گره جبههٔ غم مهرهٔ گهوارهٔ اوست
گوشه گیری نگزینند مگر اهل طلب
پا به دامن نکشد هر که نه آوارهٔ اوست
دلش از روزن چشمی چقدر آب خورد
همه تن آینه در حیرت نظارهٔ اوست
مطلب چارهٔ بیچارگی دل جویا
دل حریف است که بیچاره شدن چارهٔ اوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست
لخت دل بر سر مژگان گل نظارهٔ اوست
هوش مصنوعی: آتش و التهابی که در دل من وجود دارد، ناشی از زیبایی چهره اوست و تمام دل من به تماشای مژگان زیبا و دل‌فریب او مشغول است.
نو خط گرد کدورت نبود چهرهٔ دل
گره جبههٔ غم مهرهٔ گهوارهٔ اوست
هوش مصنوعی: سرو چمان به دور از غم و غصه است و چهرهٔ دل به زیبایی می‌درخشد. تمام درد و رنج‌های او، به مانند مهره‌هایی در گهواره‌ای نرم و آرام هستند.
گوشه گیری نگزینند مگر اهل طلب
پا به دامن نکشد هر که نه آوارهٔ اوست
هوش مصنوعی: تنها کسانی که در جستجوی حقیقت و عشق الهی هستند به دنیا و جمع‌آوری معاشرت‌ها روی نخواهند آورد، و هر کسی که در این راه نباشد، از عشق و محبت او بی‌بهره می‌ماند.
دلش از روزن چشمی چقدر آب خورد
همه تن آینه در حیرت نظارهٔ اوست
هوش مصنوعی: دل او چقدر اشک ریخته است و از روزن چشم خود به تماشای زیبایی‌ها نشسته، در حالی که همه وجودش در شگفتی و تأمل به او خیره شده است.
مطلب چارهٔ بیچارگی دل جویا
دل حریف است که بیچاره شدن چارهٔ اوست
هوش مصنوعی: موضوع این است که دل پر از مشکل و ناتوانی به دنبال راه حلی می‌گردد. در واقع، دل رقیب یا مخالف نیز به نوعی دچار همان بیچارگی است و همان‌طور که دل خود را بی‌چاره می‌کند، این وضعیت راه چاره‌ای برای او نیز به حساب می‌آید.