گنجور

شمارهٔ ۳۲۵

شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است
دولت بیدار زیرپای مستان خفته است
در حقیقت کمتر از شمشیر خوابانیده نیست
وای بر قاتل اگر تیغ شهیدان خفته است
کی تواند ظرف صهبای خیالش گشت دل
یاد چشم مست او در خلوت جان خفته است
دام صد نیرنگ باشد هر خم مرغوله اش
فتنه ها زیر سر زلف پریشان خفته است
چون تواند عقل پیرامون ما گردد که دل
در بر دیوانه شیر در نیستان خفته است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است
دولت بیدار زیرپای مستان خفته است
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی در نزد مردم خوش‌گذران و شاداب رخنه کرده و به خواب رفته‌اند. هنر و زیبایی در آغوش کسانی است که بیدار و در حال لذت بردن از زندگی هستند.
در حقیقت کمتر از شمشیر خوابانیده نیست
وای بر قاتل اگر تیغ شهیدان خفته است
هوش مصنوعی: در واقع، کمتر از یک شمشیر خاموش به حساب نمی‌آید. افسوس بر قاتل اگر تیغ شهیدان در خواب است.
کی تواند ظرف صهبای خیالش گشت دل
یاد چشم مست او در خلوت جان خفته است
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند دلی را که در خواب خاطرات چشم زیبای معشوق غرق شده، با خیال خوش عشق سیراب کند؟
دام صد نیرنگ باشد هر خم مرغوله اش
فتنه ها زیر سر زلف پریشان خفته است
هوش مصنوعی: هر پیچ و خم این دام، پر از نیرنگ و فریب است و زیر دسته‌های پیچیده‌ی موهای پریشان، فتنه‌ها و مشکلات خوابیده‌اند.
چون تواند عقل پیرامون ما گردد که دل
در بر دیوانه شیر در نیستان خفته است
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند عقل ما را درک کند، وقتی که دل در آغوش یک دیوانه قرار دارد و مثل شیری در میان نیستان خوابیده است؟