شمارهٔ ۳۲۱
تا کام خواهش از می بی غش گرفته است
برگ گلی است لعل تو کآتش گرفته است
شب تا سحر هوازدهٔ آرزوی تست
گر غنچه را دماغ مشوش گرفته است
تا خواهشم به نعمت دیدار دست یافت
صد بوسه زان دو لب به نمک چش گرفته است
تأثیر آه ماست که هر شام از شفق
اطراف دامن فلک آتش گرفته است
چون بگسلم ز یار که جویا دل مرا
با تارتار طرهٔ دلکش گرفته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کام خواهش از می بی غش گرفته است
برگ گلی است لعل تو کآتش گرفته است
هوش مصنوعی: آنگاه که خواستهام را از شراب خالص به دست آوردهام، در واقع به رنگ قرمز گل تو همانند آتش جلب توجه کردهایم.
شب تا سحر هوازدهٔ آرزوی تست
گر غنچه را دماغ مشوش گرفته است
هوش مصنوعی: شب را تا صبح به یاد آرزوهای تو میگذرانم، حتی اگر غنچهای نیز با ناامیدی نفس بکشد.
تا خواهشم به نعمت دیدار دست یافت
صد بوسه زان دو لب به نمک چش گرفته است
هوش مصنوعی: وقتی که به آرزوی دیدار تو رسیدم، صد بوسه از آن دو لب را با نمک چشیدم.
تأثیر آه ماست که هر شام از شفق
اطراف دامن فلک آتش گرفته است
هوش مصنوعی: هر شب هنگام غروب، اثر غم و آه ما به قدری شدید است که آسمان به آتش میافتد و رنگین میشود.
چون بگسلم ز یار که جویا دل مرا
با تارتار طرهٔ دلکش گرفته است
هوش مصنوعی: وقتی که از دوست دور میشوم و از او خبری ندارم، میفهمم که موهای زیبا و دلفریب او همچنان در ذهنم باقی مانده و دل مرا به آن اندازه مشغول کرده است.

جویای تبریزی