شمارهٔ ۳۲۰
نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف
دانه ام همچون زمرد سبز از آب خود است
عاشق و معشوق در چشم حقیقت بین یکی است
نور بر رخسارهٔ خورشید بیتاب خود است
دل که از آمیزش مردم کم از بتخانه نیست
گر کند پهلو تهی از خلق محراب خود است
خانهٔ چشم مرا بدنام ویرانی مباش
کاین بنای سست پی در راه سیلاب خود است
از جگر جویا نشد منت کش نقد سرکش
همچو شبنم دیدهٔ عشاق سیراب خود است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف
دانه ام همچون زمرد سبز از آب خود است
هوش مصنوعی: چشم من به اندازهٔ نیسان نمیرسد و من مانند دانهای درون صدف، رنگ و جلای خاصی دارم. مانند زمرد سبز که از آب خودش درخشان است.
عاشق و معشوق در چشم حقیقت بین یکی است
نور بر رخسارهٔ خورشید بیتاب خود است
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق در واقعیت یکسان هستند. نور بر چهره خورشید، شوق و انرژی او را نشان میدهد.
دل که از آمیزش مردم کم از بتخانه نیست
گر کند پهلو تهی از خلق محراب خود است
هوش مصنوعی: دل اگر با دیگران از ارتباط و دوستی فاصله بگیرد، هیچ کمبودی از معابد و بتخانهها ندارد. زیرا وقتی از دیگران دور باشد، خود به خود تبدیل به یک مکان مقدس و عبادتگاه میشود که در آن میتوان به سکوت و تفکر پرداخت.
خانهٔ چشم مرا بدنام ویرانی مباش
کاین بنای سست پی در راه سیلاب خود است
هوش مصنوعی: چشم من را به بدنامی ویرانی متهم نکن، زیرا این بنای ناپایدار در مسیر سیلاب خودش قرار دارد.
از جگر جویا نشد منت کش نقد سرکش
همچو شبنم دیدهٔ عشاق سیراب خود است
هوش مصنوعی: هیچکس از دل من خبر نپرسید، در حالی که خوبان از معشوقههای خود به اندازهی کافی سیراب و خوشحال هستند.

جویای تبریزی