شمارهٔ ۳۰۴
از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
باز چو شمع سوختن از سر گرفته است
تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ
طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است
تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم
با شعله صحبت دل من درگرفته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
باز چو شمع سوختن از سر گرفته است
هوش مصنوعی: از درد و سوزی که در درونم دارم، ذهن و فکر من تحت تأثیر قرار گرفته و مانند شمعی که به خاطر سوختن از بالا شعلهور شده، دچار التهاب و سوزش شدهام.
تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ
طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است
هوش مصنوعی: کلماتم مانند تیر بر目标 نشانه میزنند و وقتی که طبیعت من مانند تیغی تند است، زرهی از جوهر به دوش دارم که مرا محافظت میکند.
تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم
با شعله صحبت دل من درگرفته است
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق او به قلبم روشنایی میبخشد، صحبتهای دل نوازم همچون شعلهای در دل من شعلهور شده است.

جویای تبریزی