گنجور

شمارهٔ ۳۰۰

بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون است
غنچهٔ گلبن امید دل پرخون است
بید بی سرو خوش آینده نباشد در باغ
آری آزادگیی لازمهٔ مجنون است
راستان را نبود ف رق زهم در باطن
مصرع قد تو با سرو به یک مضمون است
لخت خون از مژه دیدم که بدامان می ریخت
لیک از دل خبرم نیست که حالش چون ا ست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیدلی را که گلشن داغ و چمن هامون است
غنچهٔ گلبن امید دل پرخون است
هوش مصنوعی: زندگی برای بیدل، مانند گلشنی داغ و چمنی بی‌روح است، جایی که امیدش به مانند غنچه‌ای گلی است که از دلش زخم می‌خورد.
بید بی سرو خوش آینده نباشد در باغ
آری آزادگیی لازمهٔ مجنون است
هوش مصنوعی: در باغ، درخت بید اگر سر نداشته باشد و به حال خود رها شود، خوش‌آمد نیست. زیرا برای رسیدن به آزادگی و عشق واقعی، مانند مجنون، باید به زحمت و تلاش بیشتری نیاز باشد.
راستان را نبود ف رق زهم در باطن
مصرع قد تو با سرو به یک مضمون است
هوش مصنوعی: راست‌گوها در حقیقت و باطن، از دیگران متفاوت نیستند و مانند سرو، در زیبایی و کمال، با هم یکی هستند.
لخت خون از مژه دیدم که بدامان می ریخت
لیک از دل خبرم نیست که حالش چون ا ست
هوش مصنوعی: از مژه‌هایم اشک‌هایی می‌ریخت که بر دامنم افتاد، اما از حال دل خودم خبر ندارم که چگونه است.