گنجور

شمارهٔ ۳۰۱

زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است
شهید عشقم و لب تشنگی گواه من است
نشست تا به رخت گرد خط همی نالم
که آه از اثر آه صبحگاه من است
بلند گشته چنان شهرت نکویی او
که آفتاب پرستار روی ماه من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است
شهید عشقم و لب تشنگی گواه من است
هوش مصنوعی: تیغ زبان تو به نوعی از من عذرخواهی می‌کند. من در عشق خود شهید شده‌ام و لب‌های تشنه‌ام گواه بر این حال من است.
نشست تا به رخت گرد خط همی نالم
که آه از اثر آه صبحگاه من است
هوش مصنوعی: نشستم و به چهره‌ات نگاه می‌کنم و در دل ناله می‌زنم که ای کاش اثر غم‌هایی که در صبح‌های زود بر دل دارم، بر چهره‌ام نمایان نشود.
بلند گشته چنان شهرت نکویی او
که آفتاب پرستار روی ماه من است
هوش مصنوعی: شهرت نیک او به قدری زیاد شده که آفتاب به خاطر زیبایی او، به تماشای چهره من می‌آید.