گنجور

شمارهٔ ۲۹۳

دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است
توبه از می به حقیقت گلهٔ بیهوشی است
آن گرانمایه متاعی که ز خود می جویی
با خبر باش که در قافلهٔ بیهوشی است
پی به مقصد نبرد سلسله برپای شعور
طی این بادیه بر راحلهٔ بیهوشی است
سخنم را نمک از پهلوی مستی باشد
گل تحسین به سر ما صلهٔ بیهوشی است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است
توبه از می به حقیقت گلهٔ بیهوشی است
هوش مصنوعی: دختر گل نماد زوال هوشیاری است و ترک نوشیدنی ماحصل واقعی‌اش افسوس بر بی‌خبری است.
آن گرانمایه متاعی که ز خود می جویی
با خبر باش که در قافلهٔ بیهوشی است
هوش مصنوعی: آن گنج با ارزش که به دنبالش هستی، بدان که در محفل خواب و بی‌خبری قرار دارد.
پی به مقصد نبرد سلسله برپای شعور
طی این بادیه بر راحلهٔ بیهوشی است
هوش مصنوعی: شخص برای رسیدن به هدفش باید از مسیر دشواری عبور کند و این راه پر از نادانی و بی‌خود بودن است.
سخنم را نمک از پهلوی مستی باشد
گل تحسین به سر ما صلهٔ بیهوشی است
هوش مصنوعی: سخنانم طعمی از شوری و جذابیت دارند که ناشی از حالت مستی و سرخوشی است. همچنین، تحسین و تمجید دیگران برای من مانند پاداشی از احساس بیخبری و غرق شدن در خوشی‌ها به شمار می‌آید.