گنجور

شمارهٔ ۲۹

دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما
آب از خون رگ سنگ خورد شیشهٔ ما
بازوی همت ما قوت دیگر دارد
می کند جلوهٔ شیرین شرر تیشهٔ ما
نالهٔ برق شکارش دل خارا بشکافت
جگر شیر بلرزد زنی بیشهٔ ما
مستی ما همه از جلوه دیدار تو بود
می تجلی بود و طور بود شیشهٔ ما
ما و جای دگر از کوی تو رفتن؟ هیهات!‏
به وصال تو که نگذشت در اندیشهٔ ما
آتش دل بشد از گریه فزون تر جویا
سوخت همچون مژه در آب رگ و ریشهٔ ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما
آب از خون رگ سنگ خورد شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: دل فرهاد با اندیشه‌های ما دچار درد و رنج شده است، و در نتیجه، احساس ما آنقدر سخت و دردناک است که حتی اثر آن را در ظاهر خود نیز یعنی شیشه دل‌مان می‌توانیم ببینیم.
بازوی همت ما قوت دیگر دارد
می کند جلوهٔ شیرین شرر تیشهٔ ما
هوش مصنوعی: توان و اراده ما بسیار قوی‌تر از آنچه تصور می‌شود است و با این قدرت، زیبایی و تاثیرگذاری کارهایمان را به نمایش می‌گذاریم.
نالهٔ برق شکارش دل خارا بشکافت
جگر شیر بلرزد زنی بیشهٔ ما
هوش مصنوعی: نالهٔ برق مانند هشدار شکار، دل سنگ را می‌شکافد و جگر شیر در برابر این صدا می‌لرزد، چون این صدا نشانه‌ی خطری است که در جنگل ما وجود دارد.
مستی ما همه از جلوه دیدار تو بود
می تجلی بود و طور بود شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: خوشحالی و سرخوشی ما تنها از زیبایی و نمایان شدن چهره تو ناشی می‌شود. زیباییت همچون جلوه‌ای درخشان و مانند کوه طور است که شگفتی برانگیز است. ما هم مانند شیشه‌ای هستیم که از این دیدار پر از نور و احساس می‌شویم.
ما و جای دگر از کوی تو رفتن؟ هیهات!‏
به وصال تو که نگذشت در اندیشهٔ ما
هوش مصنوعی: ما هرگز نمی‌توانیم از مسیر تو خارج شویم. هیچ امیدی به رسیدن به تو نیست که حتی در دل ما هم جایی نداشته است.
آتش دل بشد از گریه فزون تر جویا
سوخت همچون مژه در آب رگ و ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: آتش دل از شدت گریه بیشتر شده و سوختن ما مانند سوختن مژه‌ای در آب است. در واقع، درد و احساس ما عمیق‌تر از آن است که در ظاهر به نظر می‌رسد.